به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرتهای موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمیرسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سالهای آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راهاندازی این یگان انداخت.
فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانیمقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «از خستگی بدنهایشان خرد و خمیر بود، اما زیاد هم نتوانستند بخوابند. هرکس از خواب بیدار میشد بیاختیار دنبال رادیو میگشت. همه منتظر خبر اصابت موشک بودند.
حسنآقا رادیوی جیبیاش را توی دست گرفته بود و دور پادگان میدوید، هرکس حسنآقا را میدید، از واکنش عراق میپرسید. عراق هنوز توی شوک بود و جز خبر انفجاری در کرکوک که خیلی ساده بیان شده بود خبر دیگری از هیچکدام از شبکههای خارجی و ایرانی پخش نشده بود. حسنآقا برگشت کاخ سفید.
هنوز گرمکن ورزشی را در نیاورده بود که صدای تلفن بلند شد. با عجله خودش را به گوشی رساند. حسینیتاش بود: آقای هاشمی خواستهاند که برای امشب موشکی رو به سمت بغداد بفرستید.
حسنآقا گوشی را دست به دست کرد: به آقای هاشمی بگین سلام ما رو به امام برسونن و بگن که دعا کنه خدا ریشه ظلم و ظالم رو به دست ما قطع کنه. با این تماس و این دستور، تکاپوی عجیبی توی پادگان افتاد.
بچهها از پرتاب موفق دیروز روحیه گرفته بودند. اگر تا دیروز برای انجام عملیاتی تلاش میکردند که تا حالا تجربهاش نکرده بودند، امروز با چشمی باز و انگیزهای دوچندان مشغول انجام کارها شدند. حسنآقا فرماندهان و کادر اصلی موشکی را جمع کرد و اول نکات قوت و ضعف عملیات دیشب را روی کاغذ برایشان تشریح کرد. هرکدامشان هم مواردی به آن اضافه کردند.
با این حساب شرح عملیات و وظایف خیلی مملوس تر و پختهتر از دیشب به نیروها ابلاغ میشد. تا شب بیشتر بچهها درگیر بودند. بعد از اذان مغرب دیگر همه کارها انجام شده بود. موشک مسلح و سوخت زده و تست شده بر روی تیتان سوار شده و با تور استتار و برزنت و قلق های دیگر پوشانده بود. ناب با توجه به تجربه آن شب ماشین آتش نشانی فرودگاه مهرآباد را مرخص و یک ماشین کوچکتر و بدون آتش نشان از کرمانشاه گرفته بود.
حسنآقا علاوه بر سرکشی به لیبیاییها و صحبت کردن برایشان، نقشه بغداد را بررسی و هدف را شناسایی کرده بود. سلام نماز عشا را که دادند، دوباره تلفن زنگ خورد. عملیات امشب منتفی بود. به جز نگهبانها که باید به موضع میرفتند تا مواظب اوضاع بودند، بقیه بچهها میتوانستند بعد از چند شب، کمی بخوابند، هرچند که لغو عملیات دلخور و پکرشان کرده بود.
روزهای سختی بود. یعنی هیچ زمانی از جنگ تا این حد فشار زیاد مستقیم روی مردم عادی شهرنشین نیامده بود. سال نو نزدیک بود، اما برخلاف هر سال شوق و ذوقی توی کوچه و خیابان به چشم نمیخورد. خیلی از خانوادهها عزادار بودند و خیلیها هم از خانههایشان رفته بودند. شیرینیفروشیها امیدی به رونق هرساله و صف مردم برای خرید شیرینی عید نداشتند.
خیلیها که حتی داغدار نبودند تصمیم گرفته بودند به احترام بقیه، امسال با خرما از مهمانهایشان پذیرایی کنند. تقریباً هر روز هواپیماها میآمدند و بمبهایشان را خالی میکردند و بر میگشتند. طوری که اگر چند روز نمیآمدند، مردم نگران میشدند و میگفتند نکنه یه نقشه جدید برامون سوار کردند؟
بعضی حتی خوابیدن و بیرون رفتنشان را هم با ساعت بمباران تنظیم میکردند! یعنی مثلاً صبر میکردند بمبهای شبانه انداخته شود و بعد سرشان را روی بالش بگذارند تا هر شب با صدای وحشتناک لرزیدن شیشهها و انفجار و صدای ضد هواییها از خواب نپرند. پشت همه پنجرهها پتو زده بودند و زنبوری و چراغ نفتی یکی از پرکاربردیترین وسایل روی تاقچهها شده بود.
بدی اوضاع اقتصادی و سرمای شدید آن سال هم مزید بر علت شده و مردم را اذیت میکرد. صفهای طولانی برای گرفتن نفت و اجناس کوپنی وقت زیادی از مردم میگرفت. علاوه بر اینکه این صفها شده بود جایی برای تبادل آرا و موشکافی حوادث جنگ و تعیین تکلیف برای فرماندهان و صدام و آمریکا و دیگر عوامل دست اندرکار!
در چنین شرایطی، هیجان و امیدی که از زدن موشک توی دل بیشتر مردم افتاد، وصفشدنی نبود. هرچند صدام هم خودش را از تکوتا نینداخت. یا آنقدر موشک داشتن ایران خارج از تصور و پیشبینیاش بود که واقعاً اعلام زدن موشک از طرف ایران را به حساب یک بلوف نظامی گذاشت یا آنکه در کمال ناباوری متوجه آن شد؛ اما بنا به مصالحی به روی خودش نیاورد.
هرچه بود آنچه در همه بخشهای خبری و مصاحبههای عراق پخش شد چیزی شبیه این توضیحات بود: انفجاری که کارخانه سیمان را در یک کیلومتری پالایشگاه کرکوک تخریب کرده حاصل از یک بمبگذاری توسط فرد یا عمال ایرانی بوده است که نیروهای استخبارات پیگیر موضوع هستند و هرچه زودتر آنها را دستگیر خواهند کرد.
این نوع موضعگیری احتمالاً نشان میداد که صدام استعداد لازم برای خوردن موشکهای بیشتر حتی در سطح خود بغداد را دارد. ساعت یازده شب ۲۲ اسفند، دستور پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی ایران به بغداد صادر شد…»
نظر شما