به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرتهای موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمیرسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سالهای آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راهاندازی این یگان انداخت.
فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانیمقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «خیلی از استادان از کم بودن وقت و تعداد جلسهها شاکی بودند، میگفتند ما این حجم مباحث را برای دانشآموختههای خودمان در شش ماه آموزش دادهایم. صدر فراتی با تیزهوشی از بین صحبتهایشان متوجه شده بود که سوریها قبلاً در همان پادگان نیروهایی از یمن جنوبی را هم آموزش دادهاند. گروهی از استادان هم در دورهای برای آموزش تکنسینهای لیبایی به لیبی رفته بودند. شاید منظورشان از نیروهای خودمان همان نیروهای خارجی بود.
با این که روسها خودشان آموزشدهنده این سلاح روسی به سوریها بودهاند، تمام اطلاعات را در حد اپراتوری منتقل کرده بودند. حسنآقا به طرق مختلف سر کلاسها استادها را سوالپیچ کرده بود و حالا بعد از یک هفته کاملاً مطمئن بود که سوریها واقعاً چیزی از طرز کار و نوع دستگاههای داخلی و مدارهای موشک نمیدانند فقط بلدن آن را آماده و شلیک کنند.
بعضی درسها حداقل در هفته اول بیشتر جنبه عمومی داشت که به خواست حسنآقا حذف شده بود، مثلاً استادی قرار بود یک جلسه درباره کار با دوربین پاپ ۲ صحبت کند که بچهها به اتفاق گفته بودند ما دو سه سال در جبهه با این دوربین کار کردهایم!
بعضی استادها هم نمیتوانستند مطالب را درست منتقل کنند. یکیشان طرز کار یک قطبنمای ژیروسکوپی را آن قدر پیچانده بود که حسنآقا تازه بعد از شش ساعت توی کلاس نشستن متوجه شده بود که ژیروسکوپ چطور کار میکند!
ترجمه هم فهمیدن درسها را مشکلتر میکرد. مترجمها هنوز اصطلاحات تخصصی موشک را نمیدانستند. در بعضی موارد حتی مجبور میشدند با کمک بچهها واژهای اختراع کنند و به جای معادل عربیاش بگذارند. اواسط هفته مهدی براتیان که از بچههای خانه سپاه بود، توانسته بود چهار مترجم از بین رفقایش پیدا کند. البته آنها هم در حد زبان روزمره به عربی تسلط داشتند. با اضافه شدن آنها کار ترجمه در کلاسها روانتر شده بود، ولی تمام تلاش بچهها این بود که هرچه از دهان استاد در میآید را بنویسند که مکتوب شود و بماند و همین گاهی مانع یادگرفتن میشد. اگر هم میخواستند تمام حواسشان به یاد گرفتن باشد. اگر هم میخواستند تمام حواسشان به یادگرفتن باشد، از نوشتن میماندند. البته براتیان همراه مترجمها یک ضبط صوت بزرگ و یکی دو جعبه نوار کاست آورده بود. ولی هنوز غالی اجازه ضبط کلاسها را نداده بود، قرار بود کسب تکلیف کند و خبرش را بدهد…»
نظر شما