ارادت واقعی به ایران

«نگران بود که حجم کاری هر تخصص آن قدر زیاد باشد که یکی دو نفر از پس انجامش برنیایند. برای همین همراه بچه‌ها سوار مینی‌بوس شد و از سرتیپ غالی که منتظر بود حسن‌آقا را توی ماشین خودش سوار کند، عذرخواهی کرد.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرت‌های موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمی‌رسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سال‌های آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راه‌اندازی این یگان انداخت.

فائضه غفارحدادی، در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانی‌مقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «حسن‌آقا وقتی این جمله را می‌گفت، دستش را به سمت بچه‌های تیمش گرفته بود و به آنها اشاره می‌کرد. هم زمان بچه‌ها هم با تکان ملایم سر، حرف‌های حسن‌آقا را تأیید می‌کردند. سرلشکر الخوری یک بار دیگر به چهره تک تک اعضای گروه نگاه کرد. بعضی‌هایشان آن قدر جوان بودند که حتی ریششان کامل درنیامده بود! با لبخندی که به صورت خشن و مردانه و سبیل سفیدش نمی‌آمد، ادامه داد:

یک تیپ موشکی از پنج گروه تخصصی تشکیل میشه که هر گروه باید پنج شش نفری نیروی متخصص داشته باشه؛ یعنی در مجموع یک تیپ برای انجام درست کارش که آماده سازی و پرتاپ موشک است به ۴۰-۳۰ نفر نیروی آموزش دیده نیاز داره. در صورتی که شما فقط ۱۳ نفر هستین! چطور می‌خواهید با این تعداد کم همه پنج تخصص را یاد بگیرین؟ سرتیپ ترکی حرف سرلشکر را ادامه داد؟

ضمن اینکه اگر بخواهیم زمان دوره کم کنیم باید کلاس‌های چند تخصص را به صورت همزمان برگزار کنیم، امکان حذف سرفصل‌ها وجود نداره. حسن‌آقا دستی به صورتش کشید و گفت: ما سعی می‌کنیم این کم بودن تعدادمون رو جبران کنیم.

چه‌طور؟

چه جوریش رو بعداً خدمتتون عرض می‌کنم.

سرتیپ غالی که تا آن لحظه ساکت بود، شروع به صحبت کرد. شناختی که من از مقدم حسن در این چند دیدار کوتاه پیدا کردم، ایشان رو جوان مدیر و با استعدادی دیده‌ام. من مطمئنم که ایشان می‌تونه راه‌حلی برای این قضیه پیدا کنه. حالا اگه همه موافق باشند از محضر سرلشکر خداحافظی کنیم و بریم به مقر تیپ ۱۷ موشکی که محل آموزش در آنجا خواهد بود. هم شما با مکان کلاس‌ها و محیط تیپ موشکی آشنا میشین و هم جزئیات برنامه‌ریزی کلاس‌ها و زمان بندی رو اونجا انجام می‌دیم.

حسن‌آقا می‌خواست قبل از رسیدن به مقر تیپ موشکی با بچه‌ها درباره موشک و پوشش دادن همه تخصص‌ها با وجود تعداد کمشان صحبت کند.

نگران بود که حجم کاری هر تخصص آن قدر زیاد باشد که یکی دو نفر از پس انجامش برنیایند. برای همین همراه بچه‌ها سوار مینی‌بوس شد و از سرتیپ غالی که منتظر بود حسن‌آقا را توی ماشین خودش سوار کند، عذرخواهی کرد. بچه‌ها در حال صحبت کردن از هر دری بودند، ولی بیشتر بحث‌ها تحلیل برخورد فرماندهان سوری و حرف‌های گفته شده بود.

دیدین چقدر با سیاست بودن؟

ولی من فکر می‌کنم ارادتشون به ایران واقعیه.

خیلی دلم می‌خواد بدونم به کدوم کشورای دیگه آموزش موشکی دادن.

باید نشونشون بدیم هوش و استعداد ایرانی یعنی چی!

آره یه کاری می‌کنیم که خودشون هم هر وقت خواستن موشک بزنن بیان از ما کمک بگیرن!

حسن‌آقا توی فکر بود و حرف نمی‌زد. مینی‌بوس با سرعت یکنواخت حرکت می‌کرد و راننده صدای آهنگ عربی‌اش را به درخواست مجید بسته بود.»

کد خبر 621295

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.