برنامه 23 هزار جان
-
روایتی از ۲۳ هزار جان؛
فرهنگآقایِ گل
جنگ که شروع شد، بعد از دوره آموزشی به دهگلان کردستان و در ادامه به خوزستان، محمدیه، سلمانیه و البته خط شیر رفت. در ابتدا فرمانده گردان و بعد هم عضو شورای فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع) بود. با وجود اینکه از همان ابتدای جنگ دارای مسئولیت بود، کسی متوجه نبود که «شهید قربانعلی عرب» چهکاره است.
-
روایتی از «۲۳ هزارجان»؛
فرهنگحکومت بر دلها
راه عاقبت بهخیر شدن را یاد گرفته بود. اخلاص، نماز اول وقت، احترام به والدین، کمک به نیازمندان، عشق به اهل بیت (ع)، چشم پاکی و توجه به رزق حلال از عوامل اصلی عاقبت به خیر شدن هستند که غلامرضا از آنها بهرهمند بود، پس چرا نباید عاقبت به خیر شود؟!
-
روایتی از «۲۳ هزارجان»؛
فرهنگشهیدی که در خانهاش همیشه باز بود
در حصر آبادان بیانیهای چاپ کرد، اخطار داد و خطرات را گوشزد کرد، تیتر زد: «حصر آبادان باید شکسته شود.» چند ساعت بعد سخنرانی امام(ره) هم پخش شد، عیناً همین موضعشان بود: «حصر آبادان باید شکسته شود.»
-
روایتی از ۲۳ هزار جان؛
فرهنگخدمت در ارتش به امر امام عصر (عج)
ورود به انجمن اسلامی مرکز آموزش گروه ۴۴ توپخانه اصفهان و آشنا شدن با امیر صیادشیرازی از مهمترین دوران اتفاقات سربازی محمدجعفر است، اتفاقی که در ادامه زندگیاش، نقش تأثیرگذاری ایفا میکند و او را تا رسیدن به مقام شهادت پیش میبرد.
-
روایتی از «۲۳ هزار جان»؛
فرهنگچشم به راه شهادت
شهید سعید چشمبهراه سال ۱۳۴۴ در اصفهان متولد شد. با عضویت در بسیج به منطقه فاو عراق اعزام شد و سرانجام در بیستوهفتم بهمن ماه ۱۳۶۴، با سمت فرمانده تانک در فاو بر اثر اصابت ترکش به بدن به شهادت رسید.
-
روایتی از ۲۵ هزار جان؛
فرهنگمردِ جنگ
حکم تشکیل کمیته دفاع شهری شهرضا را دست سیدمحسن دادند. باید راهاندازیاش میکرد، نه بودجه داشت، نه ماشین و نه سلاح، دست خالی رفت شهرضا، کمیته تشکیل داد. با سلاح و مهماتی که از شهربانی و ژاندارمری گرفته بود، کمیته را تبدیل کرد به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
-
روایتی از ۲۳ هزار جان؛
فرهنگکار پدر کمتر از شهادت پسر نبود
۱۸ سال در آستانه دنیا و بهشت زندگی کرد. وقتی میرفت ۱۷ سال بیشتر نداشت. یک سال بعد در شلمچه دچار موجگرفتگی شد؛ حدود یک ماه هم به عالم بیهوشی رفت و ۱۸ سال در همین حالت زنده ماند تا چراغ خانه پدر و مادری فداکار باشد که مصداق «صبر جمیل» در زمانه ما شده بودند.
-
روایتی از «۲۳ هزار جان»؛
فرهنگسرداری که با زبان روزه به شهادت رسید
زمانی که نامی از شهدای روحانی اصفهان در هشت سال دفاع مقدس برده میشود، نام جلال افشار در کنار نام شهید عبدالله میثمی و شهید مصطفی ردانیپور در ابتدای فهرست دلاوریها است.
-
روایتی از ۲۳ هزار جان؛
فرهنگحسین روحالامین، شهیدی که بر مزارش فاتحه خواند
برای حفاظت از امام، فقط سیدحسین روحالامین و چند نفر دیگر اسلحه داشتند، شاید به اندازه انگشتهای دست، آن هم سلاح سبک، تانکهایی که بهشت زهرا را محاصره کرده بودند، شبانه فرار کردند. در ارتش شایعه شد، هزار چریک مسلح فقط از اصفهان برای حفاظت امام آمدهاند!
-
روایتی از «۲۳ هزار جان»؛
فرهنگکسی مثل حاج اکبر نبود
از مادرش که بپرسید او را بینظیرترین و بهترین فرزند معرفی میکند، رضایت مادر را گرفت و عازم جبهه شد. مادر از او راضی بود و همین رضایت هم عاقبت به خیری را برایش رقم زد.
-
روایتی از «۲۳ هزار جان»؛
فرهنگعلی قوچانی، مالک اشتر لشگر ۱۴ امام حسین (ع)
حاج علی قوچانی، مالک اشتر لشگر ۱۴ امام حسین (ع) بود. این لقب را حسین خرازی به فرمانده جوانش داده بود، فرمانده گردانی که در جبهه تکیهگاه خوبی برای رزمندهها بود، شجاعت و جذبهاش دلگرمی خاصی به بچهها میداد.
-
روایتی از «۲۳ هزار جان»؛
فرهنگعبدالله میثمی، شهیدی که خدا خریدارش شد
عبدالله میثمی که ۱۰ خرداد ۱۳۳۴ در اصفهان به دنیا آمد، آنچنان ره عاشقی را در ۳۱ سال طی کرد که قلم قادر نیست صفات و روحیات او را باز گوید، مردی که توفیق حضور در جبهه را ارمغانی میدانست که با آن به یاری معشوق، تجلیبخش ظهور منجی میشود.
-
فرهنگروایتی از «۲۳ هزار جان»
گلستان شهدای اصفهان، امسال در ایام نوروز میزبان ویژهبرنامهای با محوریت معرفی شهدای شاخص و کمتر شناخته شده بود که با بازخوردهای خوبی از سوی مخاطبان همراه شد، این برنامه که به معرفی ۱۴ شهید اصفهانی پرداخت، ضرورت معرفی شهدایی که مردم شناخت کمتری نسبت به آنها دارند را بار دیگر آشکار کرد.