به گزارش خبرنگار ایمنا، سیدحسین روحالامین، یکی از مرواریدهای گمنام در صدف اقیانوس بیکران ایثار بود که در برنامه «۲۳ هزار جان» به معرفی او پرداخته شد، شهیدی که فعالیتهای قبل از انقلابش زیاد بود، از به هم ریختن دار و دسته چماقدارها گرفته تا برگزاری راهپیمایی و پخش اعلامیه.
بعد از انقلاب هم دست از فعالیت برنداشت، این بار مبارزه با قاچاقچیهای مواد، در همان زمان در جهاد هم مشغول شد تا کار آبرسانی به مناطق محروم را انجام دهد. یک بار هم خودروی خود را فروخت و خرج آبرسانی به روستاهای فقیر کرد.
بسیاری از جادهها با پیگیری سید ساخته شد و بسیاری مناطق صاحب آب، برق و مخابرات شدند، وقتی از او میپرسیدند چرا این قدر خود را برای مردم به خطر میاندازی؟ میگفت: ما به کارمان اعتقاد داریم، ایمان واقعی هم باعث جذب مردم و دفع ضد انقلاب است.
صدای اذان که میآمد شاد میشد، عاشق نماز جماعت بود حتی اگر دو نفر بودند، جماعت را راه میانداخت؛ تاکید داشت، در نماز جماعت اهل سنت شرکت کند، میگفت: وقتی در نماز شرکت میکنیم تبلیغات دشمن خود به خود از بین میرود.
با شروع درگیریهای کردستان راهی آنجا شد، هنوز آن منطقه، خاطره دلاوریها و مجاهدتهای حسین در راه پاکسازی روستاها از لوث وجود ضد انقلاب را از یاد نبرده است. بعدها با شروع جنگ هم دست روی دست نگذاشت و در عملیاتهای مختلفی همچون فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، خیبر و بدر شرکت کرد.
آخرین باری که به گلستان شهدا آمد در فاصله قبر برادر شهیدش سیدامیر و شهید محمدرضا افیونی ایستاد. با اشاره به زمین گفت: «من که شهید شدم مرا اینجا خاک کنید»، آنگاه نشست و مجدداً فاتحهای برای دو شهید خواند. حالش منقلب شده بود و به سیمان صاف بین دو قبر خیره شده بود، گویا خود را میدید که در میان برادر و همرزمش آرام گرفته است.
جدایی از آنها، حسین را آزار میداد، اما این جدایی زیاد دوام نیاورد و او که سالها خود را برای مجاهده در راه خدا آماده کرد، هفتم اسفندماه ۱۳۶۴ در اثر اصابت ترکش به قافله شهدا پیوست.
نظر شما