به گزارش خبرنگار ایمنا، حاجاکبر آقابابایی، یکی از مرواریدهای گمنام در صدف اقیانوس بیکران ایثار بود که در برنامه «۲۳ هزار جان» به معرفی او پرداخته شد، شهیدی که نامش بر اتوبان بزرگی در اصفهان نقش بسته است، اما اطلاعات خیلیهایمان از او شاید چیزی بیشتر از نام یک اتوبان نباشد.
میگویند یکی از بهترین طراحان در جنگ بود و تمام دورههای نظامی و غیرنظامی سپاه را به جز خلبانی طی کرد. همرزمانش شهادت میدهند کسی مثل حاجاکبر نبود که جغرافیای کردستان را به این خوبی بشناسد و بتواند این قدر خوب با مردم آن منطقه ارتباط بگیرد و محبوب آنها شود. همیشه هم که جنگ نبود. گاهی پا به توپ میشد، فوتبال یا والیبال با کردهایی که خاطرات حاجاکبر آقابابایی را خوب به یاد میآورند.
جلسه فرماندهی گردانها برای توجیه منطقه تشکیل شده بود، بعد از جلسه همه فرماندهان به همراه حاجاکبر برای غذا خوردن به اتاق دیگری رفتند چشمش که به سفره افتاد، خودش را کنار کشید و پرسید: بچهها هم امشب همین غذا (مرغ سرخکرده و نوشابه) را دارند؟ مسئول تدارکات سرش را زیر انداخت و گفت: ترتیب میدهیم فردا برایشان ببرند. عقب نشست و گفت: پس برای من هم همان چیزی را بیاورید که بقیه میخورند.
کنکور که قبول شد، گفت: مسئولیتهای مهمتری دارد؛ روی دوشش پر بود از وظایفی که به عهدهاش گذاشته شده بود. دانشگاه نرفت، اما جنگ که تمام شد، با وجود مجروحیت به سنگر علم برگشت. دوباره کنکور داد. این بار رشته علوم سیاسی دانشگاه اصفهان قبول شد. حالش مساعد نبود اما کلاسهایش را شرکت میکرد.
سال ۷۵ بود که شهید شد، جا ماندهای دیگر از کاروان شهدا که به قافله دوستانش پیوست. مجروحیتها امان حاجاکبر را بریده بود، وقتی پرکشید، دو دختر داشت که به یادگار از او ماندند. اگر به گلستان شهدا سر بزنید، قطعهای روبهروی مزار حضرت یوشعالنبی وجود دارد که حاجاکبر یک ردیف بالاتر از آن آرمیده است، در تربت پاکی که همنشین او تا قیامت شده است.
نظر شما