عمليات والفجر4
-
هر هفته با یک منطقه| گفتوگویی با مادر شهیدان صالحی
شهر زندگیروایت ۳ برادری که سنگر را تا شهادت حفظ کردند
مادر شهیدان صالحی از اهالی محله سجاد واقع در منطقه ۶ شهرداری اصفهان برای دفاع از خاک میهن و آرمانهای انقلاب ۳ نفر از فرزندان خود را تقدیم انقلاب و اسلام کرده است؛ او میگوید: «من دیوانه حضرت فاطمه زهرا (س) هستم و زندگی من آنطوری است که حضرت زهرا (س) میپسندد»
-
فرهنگناگفتههای یک رزمنده از عملیات والفجر ۴؛ نبرد در دشت شیلر
«دشت شیلر»، نام آشنایی برای رزمندگان دوران دفاع مقدس است، منطقهای که در جریان عملیات والفجر ۴ به تصرف آنها درآمد و شاهد رنج و سختیهایی است که سربازان اسلام در یک نبرد نابرابر با بعثیها متحمل شدند. سیدمرتضی موسوی، تصویرگر صحنههایی از این عملیات میشود.
-
روایتی از زندگی شهید « یوسف یزدانیان»
فرهنگعشق به امام حسین(ع) من را به جبهه کشانید
شهید «یوسف یزدانیان» در سال ۱۳۳۸ در روستای پوده از توابع شهرستان دهاقان چشم به این دنیای خاکی گشود و سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات «والفجر۴ »به آسمانها پرکشید، اما هنوز داغ فراقش بر دل و جان برادر سنگینی میکند، برادری که میگوید شهادت آرزوی یوسف بود.
-
فرهنگهمراهی اسرای عراقی با شوخی یک فرمانده!
شهید محمدباقر بهرامی از نیروهای با تجربه و قدیمی لشکر امام حسین(ع) که فرماندهی یکی از گروهانها را به عهده داشت،صبح عملیات، اسرای عراقی را در محلی جمع و به آنها گفته بود؛ بلند شعار دهید: «الموت البهرامی الموت البهرامی» و خودش هم در کنار اسرا بلند فریاد میزد: «الموت البهرامی؛ الموت البهرامی»
-
فرهنگدره شیلر؛ آوردگاه عملیات بزرگ والفجر۴/ جنگ خونین در ارتفاعات کانیمانگا
دره شیلر در دوران هشت ساله دفاع مقدس، آوردگاه عملیات والفجر ۴ ؛ نخستین عملیات بزرگ رزمندگان ایرانی در منطقه شمال غرب بود که با هدف دور کردن دید و تیر دشمن از مریوان و روستاهای اطراف و قطع راههای ارتباطی ضدانقلاب با عراق انجام شد.
-
فرهنگآنچه در عملیات بیتالمقدس ۵ گذشت
بیستودوم فروردینماه سال ۱۳۶۷، سالروز اجرای عملیات بیتالمقدس ۵ در منطقه عمومی پنجوین است که توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران و با هدف وارد کردن ضربه به سازمان رزمی دشمن به مرحله اجرا گذاشته شد.
-
رودرو با رزمنده و پژوهشگر دفاع مقدس (۱)؛
فرهنگدستکاری در شناسنامه، اعزام به جبهه
«در همان نخستین مأموریت حضور در جبهه و در مسیر خنثیسازی مین از ناحیه سمت چشم چپ مجروح شدم و به بیمارستان اهواز، تهران و سرانجام به بیمارستان فیض در اصفهان منتقل شدم، در آنجا چشم چپ من تخلیه شد. بعد از بهبودی، دوباره عزم رفتن به جبهه کردم.»
-
روایت یک رزمنده از غائله کردستان تا اتوبان بصره در عملیات رمضان؛
فرهنگترکشهایی که راهشان را کج کردند!
«با عجله پشت ماشین رفتم و از لابهلای اجساد مطهری که خون آنها کف ماشین را پوشانده بود، دنبال صدا گشتم. ته ماشین یک آشنا دیدم؛ مجید فلاحپور دوست و هممحلهای من بود که پایش فقط با یک پوست به بدنی که پر از خون بود متصل بود. قلبش هنوز میتپید. خونها را با سرعت از صورتش پاک کردم...»
-
فرهنگبوسه جراح نجفآبادی بر پیکر بدون سرِ پسر
«در عملیات رمضان خبر شهادت فرزندش، مجید در بین بچهها پیچیده بود. در همان عالم نوجوانی به خاطر کنجکاوی خاصی که داشتم، برایم خیلی جالب بود که عکسالعمل دکتر را موقع شنیدن خبر شهادت فرزندش ببینم. به همین جهت شدیداً رفتار او را تحتنظر داشتم...»
-
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران مطرح کرد:
فرهنگجفا در حق قهرمانان جامعه
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: ما در حق خودمان و جامعه بهدلیل معرفینکردن درست شهدای کشور بهعنوان قهرمانان جامعه، جفا کردهایم.
-
فرهنگمعجزهِ شیلر
«یکی دیگر از رزمندگان به نام اکبر کاظمی حین شناسایی روی مین رفت، زمانی که برای آوردن او رفتیم، جابهجا شده بود و متأسفانه آن شب او را پیدا نکردیم، اما بعد از حدود ۱۸ شبانهروز با وجود مجروحیتی که بر اثر رفتن روی مین پیدا کرده بود، به طور معجزهآسایی زنده پیدا شد.»
-
فرهنگماجرای شناسایی در ارتفاعات کانیمانگا
«حرکت در منطقه کردستان و شمالغرب با محدودیتهای زیادی همراه بود. حضور فعال نیروهای ضد انقلاب در آنجا یکی از مشکلاتی بود که رزمندگان با آن دستوپنجه نرم میکردند، بهخصوص در جاهایی که کمتردد بود. آنها در گردنههایی که در مناطق کوهستانی بود، کمین میگذاشتند.»
-
فرهنگصدایی که قلبهایمان را لرزاند!
«در این لحظه همه افکار به سویمان هجوم آورده بود از شهادت تا اسارت؛ باید راه نجاتی پیدا کنیم؛ باید بجنگیم! تیرها آماده شلیک، در ذهنمان رگبار را به سمتش بستیم و آماده عمل بودیم.»
-
فرهنگنجات معجزهآسا
«داخل دشت جنگ تن به تن در گرفت، بعثیها کم آوردند. یک دفعه دیدم دارند از مهلکه فرار میکنند، همینطور که داشتند به عقب میرفتند، یکی از آنها متوجه من شد، یک خشاب به سمت من خالی کرد.»
-
یک عکس یک روایت؛
فرهنگکلاهی که سر«قرائتی» گذاشته شد
«زمانی که یک فرد مسئول یا چهره شناختهشده، به جبهه میآمد رزمندگان با او شوخی میکردند و سر به سر او میگذاشتند، آقای قرائتی هم از این قضیه مستثنی نبود. یک شب سراغ سرویس بهداشتی را از بچهها گرفت که آنها آدرس را میدهند اما با رمز شب اشتباهی.»
-
یک عکس یک روایت؛
فرهنگحنابندان
«فرماندهان گروهانهای یکی از گردانهای لشکر برای شناسایی به خط عراقیها رفته بودند که یکی از فرماندهان به نام محمودعلی نوریان به روی مین میرود و مجروح میشود. او به همراه یکی دیگر از همرزمانش که در این حادثه مجروح شده بودند، به دلیل زمینگیر شدن در آن منطقه به اسارت عراقیها درآمدند.»
-
یک عکس، یک روایت؛
فرهنگخنثیسازی میدان مین
«شب قبل از عملیات والفجر ۴، نیروهای واحد تخریب، به پاکسازی میدان مین بزرگی که در دشت شیلر پرداخته بودند و این مینها را خنثی کرده بود، اما به علت درگیری زیاد نتوانسته بودند همه این مینها را جمعآوری کنند.»
-
یک عکس، یک روایت؛
فرهنگآمبولانسی که روی مین رفت
«هر کسی این صحنه را میدید، میگفت معجزه شده که این آمبولانس با این وضع منهدم شده، اما به این دو نفر هیچ آسیبی نرسیده است.»