۹ آبان ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۰
معجزهِ شیلر

«یکی دیگر از رزمندگان به نام اکبر کاظمی حین شناسایی روی مین رفت، زمانی که برای آوردن او رفتیم، جابه‌جا شده بود و متأسفانه آن شب او را پیدا نکردیم، اما بعد از حدود ۱۸ شبانه‌روز با وجود مجروحیتی که بر اثر رفتن روی مین پیدا کرده بود، به طور معجزه‌آسایی زنده پیدا شد.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، عملیات بزرگ والفجر ۴، تحت فرماندهی مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی با هدف تأمین ارتفاعات شمال و شمال‌غرب مریوان، پاک‌سازی بخشی از مناطق اشغالی، انهدام نیروهای دشمن در منطقه پنجوین، قطع ارتباط عناصر ضدانقلاب منطقه با منابع پشتیبانی در عراق، خارج کردن شهرها و آبادی‌های مرزی منطقه از برد توپخانه دشمن بعثی و تصرف پیشرفتگی شیلر آغاز شد. مراحل این عملیات به سرعت پیش رفت و طولی نکشید که پیروزی‌های رزمندگان اسلام نمایان شد، به طوری‌که آزادسازی حدود هزار کیلومتر مربع از خاک ایران و عراق از جمله ارتفاعات مارو، گرمک، خلوزه، براله و سربراله، کنگرک، لری، سه‌درختی، تخم‌مرغی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه، تپه شهدا، هفت توانان، پنجوین، کانی‌مانگا و منطقه وسیع دره شیلر و تحت کنترل قرار گرفتن شهر پنجوین و چندین روستا در کنار به اسارت گرفتن ۷۸۵ نفر از نیروهای دشمن بعثی و به غنیمت گرفتن ۳۱۵ خودرو، هشت تانک و نفربر و ۱۵۷ قبضه ادوات تنها بخشی از نتایج این عملیات بود که در اواخر مهرماه سال ۱۳۶۲ و در سه مرحله و به مدت ۳۳ روز برگزار شد.

سردار محمدعلی مشتاقیان، یکی از فرماندهان لشکر ۸ نجف اشرف در دوران دفاع مقدس در این گفت‌وگو به بررسی این عملیات در آن برهه زمانی می‌پردازد.

استقرار در منطقه عملیاتی یک شبانه‌روز زودتر از اجرای آن

کار شناسایی به خوبی پیش رفت اما حین انجام آن اتفاقاتی هم رخ داد، مثلاً یکی از نیروهای شناسایی ما در نزدیکی ارتفاعات لری که یکی از اهداف والفجر۴ بود، روی مین رفت و پایش قطع شد، ما مجبور شدیم از عمق ۲۰ کیلومتری داخل خاک عراق سه چهارنفری او را روی دوش خودمان گذاشته و به عقب آوریم به صورتی که دشمن متوجه ما نشود و البته متوجه هم نشد.

یا یکی از نیروهایمان نزدیک ارتفاعات گرمک و کنگرک که از اهداف دیگر عملیات والفجر۴ بود، به دلیل تراکم مین‌ها و برخورد با تمام بدن به زمین، همان لحظه شهید شد. نامش بیژن سورانی بود که برای شناسایی منطقه و کمک به احداث جاده از طرف جهاد سازندگی اصفهان اعزام شده بود. یکی از مشکلات ما در مرحله شناسایی، مین‌های پراکنده‌ای بود که شاید هر روز و هر شب موقعیت آنها گسترده‌تر و پیشرفته‌تر می‌شد و امکان رصد آنها خیلی دشوار بود.

یکی دیگر از رزمندگان به نام اکبر کاظمی حین شناسایی روی مین رفت، زمانی که برای آوردن او رفتیم، جابه‌جا شده بود و متأسفانه آن شب او را پیدا نکردیم، اما بعد از حدود ۱۸ شبانه‌روز با وجود مجروحیتی که بر اثر رفتن روی مین پیدا کرده بود، به طور معجزه‌آسایی زنده پیدا شد. در این مدت به لطف خدا توانسته بود از آب رودخانه شیلر بخورد و در حالی که پایش کاملاً کرم افتاده بود، بین ما و عراقی‌ها در این مدت زنده بماند و صبح روز آغاز عملیات در کمال تعجب پیدا شد، در حالی که پای او قطع نشد.

شناسایی به خوبی انجام شد، لشکر ۱۴ امام حسین هم کار شناسایی را انجام می‌داد. شهید احمد کاظمی در این عملیات سه محور مشخص کرده بود. در هر محور عملیاتی در حد یک تیپ مستقر کردند. نام یکی از این تیپ‌ها، محور حضرت ابوالفضل (ع) که هدفش تصرف ارتفاعات لری بود و شهید مجید کبیرزاده فرمانده این محور بود. گردان ۱۴ معصوم به فرماندهی مرتضی بختیاری (اهل اصفهان)، گردان علی‌اکبر به فرماندهی محمد طاهری (اهل خمینی‌شهر) و گردان انبیا به فرماندهی ولی‌الله یوسفی (اهل فلاورجان) در این محور بودند.

امام حسین (ع) نام یکی دیگر از محورهای عملیاتی بود که شهید سیدحسن روشنایی آن را فرماندهی می‌کرد. گردان قمر بنی‌هاشم به فرماندهی شهید رضا نورمحمدی (اهل نجف‌آباد) و گردان فتح به فرماندهی فضل‌الله نجفیان (اهل نجف‌آباد) و گردان ثامن‌الائمه به فرماندهی عباس مهیاری (اهل فلاورجان) در این محور روی ارتفاعات کنگرک و گرمک عمل کردند.

محور دیگر حر نام داشت که مسئولیت آن با من بود که گردان طفلان مسلم به فرماندهی عبدالرسول جمالی‌قهدریجانی (اهل فلاورجان)، گردان محرم به فرماندهی شهید حسن انتظاری از یزد و گردان حضرت ابوالفضل از لشکر ۳۱ عاشورا به فرماندهی شهید صالح‌الله یارلو (از اردبیل) و گردانی از تیپ ۲ سقز از لشکر ۲۸ کردستان ارتش به فرماندهی سرهنگ دوم کریمی، در این محور روی ارتفاعات لاله حمره و دشت قزلچه عمل کرد. در مجموع ما با حدود ۱۲ گردان پیاده و گردان‌های زرهی، مهندسی، توپخانه، ادوات وارد عمل شدیم.

ما از عملیات محرم یک تجربه خوب داشتیم و آن استقرار نیروها در منطقه عملیات یک شبانه‌روز زودتر، برای صرفه‌جویی در وقت بود. این ابتکار شهید کاظمی تکرار شد و شب بیست‌وششم مهرماه در منطقه نیروها را در شیار پایین ارتفاعات مستقر کردیم. جایی که در دید نیروهای عراقی نباشد. فرماندهان از قبل در محل‌های شناسایی شده برده و کاملاً توجیه شدند. فاصله بیش از ۲۰ کیلومتری تقلیل یافت.

استفاده از زبان محلی اردکان در عملیات

به دلیل حضور گسترده نیروهای اردکان یزد در این عملیات در کنار ما و تکلم با زبانی به نام سمدی ما با این زبان آشنا شده بودیم، به من به‌جای مشتاق می‌گفتند: سشتاق‌مدی! یعنی حرف اول کلمات را بر می‌داشتند و به جای آن حرف سین گذاشته و یک مدی هم به آخر کلمه اضافه می‌کردند. وقتی به این زبان تند تند حرف می‌زدیم دیگر کسی نمی‌فهمید که ما چه می‌گوئیم. در عملیات والفجر ۱ و ۴ صحبت کردن به این زبان از پشت بی‌سیم‌ها باعث شد که مکالمات توسط عراقی‌ها شنود نشود. شهید احمد کاظمی از من می‌پرسیدند: مشتاق مشتاق چه می‌گویی؟ من می‌گفتم برادر احمد اجازه بده، بعداً توضیح می‌دهم. موقعی که همه گردان‌ها نزدیک مواضع دشمن مستقر شدند، به او گفتم شما می‌توانید رمز عملیات را بگویید. در عرض مدت کوتاهی قادر به پاک‌سازی کامل منطقه هستیم و آمادگی کامل داریم. در جبهه بانه لشکر نجف، موفق‌ترین یگان بود. و این موفقیت حاصل نشد مگر به خاطر لطف خدا و شناسایی‌های خوب و ابتکارات خوب در رساندن نیروها به منطقه و مرحله عملیات اصلی. ما طی چندین مرحله توانستیم به صددرصد اهداف عملیاتی خود برسیم.

خارج کردن فرمانده از منطقه به عنوان شهید

شهید روشنایی در مرحله اول عملیات شهید شد. من در مرحله دوم عملیات در جاده گرمک به پنجوین بر اثر اصابت گلوله توپ در نزدیکی ما و اصابت ترکش‌های متعدد، به شدت مجروح شدم، به حدی که قسمتی از صورتم، چشمم و بدنم سوراخ و غرق خون شده بود. معاون من یعنی عباسعلی حاج‌امینی که از دبیران موفق فنی در آموزش‌وپرورش نجف‌آباد بود، همزمان با من مجروح و شهید شد. حال من به قدری وخیم بود که مرا هم همراه ایشان به عنوان شهید از منطقه خارج و به بیمارستان طالقانی سنندج منتقل کردند. در حالی که من در کنار او به دلیل نبود جا در کنار اجساد شهدا، در راهرو بیمارستان بودم، لرزیدن من از سرمای آنجا باعث شد که بفهمند من زنده‌ام و به درمانم مشغول شدند. در ادامه عملیات باقی یگان‌های عملیاتی با مساعدت لشکر ۸ نجف، با وجود مشکلات و شکست‌های اولیه توانستند ارتفاعات کانی‌مانگا را به تصرف کامل خود در بیاورند.

تفاوت منطقه جنوب و غرب برای رزمندگان

نیروهایی که از سپاه بانه و از نیروهای کرد محلی همراه ما در اوایل عملیات می‌آمدند از نیروی جسمانی فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند، به طوری که مثل یک بز از ارتفاعات بالا می‌رفتند. ما در کنار آنها به دلیل سن کم و نیروی جوانی و انرژی کاملی که داشتیم توانستیم خودمان را به راحتی با آنها وفق بدهیم و به موفقیت برسیم. بالا رفتن از ارتفاعات در یک مسیر ۲۰ کیلومتری که گاهی به دلیل مشکلات مجبور به بازگشت همان مسیر طی یک شب می‌شدیم امری بود که در تصورمان هم نمی‌گنجید، اما عملاً با رشادت تمام انجام می‌شد.

کد خبر 615653

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.