به گزارش خبرنگار ایمنا، عملیات بزرگ والفجر ۴، تحت فرماندهی مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی با هدف تأمین ارتفاعات شمال و شمالغرب مریوان، پاکسازی بخشی از مناطق اشغالی، انهدام نیروهای دشمن در منطقه پنجوین، قطع ارتباط عناصر ضدانقلاب منطقه با منابع پشتیبانی در عراق، خارج کردن شهرها و آبادیهای مرزی منطقه از برد توپخانه دشمن بعثی و تصرف پیشرفتگی شیلر آغاز شد. مراحل این عملیات به سرعت پیش رفت و طولی نکشید که پیروزیهای رزمندگان اسلام نمایان شد، به طوری که آزادسازی حدود هزار کیلومتر مربع از خاک ایران و عراق از جمله ارتفاعات مارو، گرمک، خلوزه، براله و سربراله، کنگرک، لری، سهدرختی، تخممرغی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه، تپه شهدا، هفت توانان، پنجوین، کانیمانگا و منطقه وسیع دره شیلر و تحت کنترل قرار گرفتن شهر پنجوین و چندین روستا در کنار به اسارت گرفتن ۷۸۵ نفر از نیروهای دشمن بعثی و به غنیمت گرفتن ۳۱۵ خودرو، هشت تانک و نفربر و ۱۵۷ قبضه ادوات تنها بخشی از نتایج این عملیات بود که در اواخر مهرماه سال ۱۳۶۲ و در سه مرحله و به مدت ۳۳ روز برگزار شد.
سردار محمدعلی مشتاقیان، یکی از فرماندهان لشکر ۸ نجف اشرف در دوران دفاع مقدس در این گفتوگو به بررسی این عملیات در آن برهه زمانی میپردازد.
استقرار لشکر ۸ نجف اشرف در جبهه شمالی
عملیات والفجر ۴ در شرایطی اتفاق افتاد که اکثر یگانهای نیروی زمینی سپاه در جنوب فعالیت میکردند، اما برای انجام این عملیات، نیروها را به منطقه شمالغرب اعزام کردند. قبل از عملیات و تقریباً اواخر بهار سال ۱۳۶۲ به همراه لشکرهایی که متعلق به نیروی زمینی سپاه بود، به منطقه کردستان رفتیم.
من در آن زمان جانشین اطلاعات عملیات لشکر ۸ نجف اشرف بودم و در ادامه مسئول اطلاعات عملیات شدم و بعد از آن هم در مقطعی درست چند روز قبل عملیات به عنوان فرمانده یکی از تیپهای لشکر نجف مسئولیت پیدا کردم. اوایل که به آن منطقه رفتیم، بچههای اطلاعات عملیات حدود ۱۵۰ نفر در لشکر نجف بودند. یک سری فعالیتها و تمرینهای آموزشی برای آنها گذاشتیم که به مرور با منطقه کوهستانی و شرایط خاص آشنا شدند و ما عملیات شناسایی را در آنجا شروع کردیم.
حرکت در منطقه کردستان و شمال غرب با محدودیتهای زیادی همراه بود. حضور فعال نیروهای ضد انقلاب در آنجا یکی از مشکلاتی بود که رزمندگان با آن دستوپنجه نرم میکردند، بهخصوص در جاهایی که کمتردد بود. آنها در گردنههایی که در مناطق کوهستانی بود، کمین میگذاشتند، اغلب شبها از یکی دو ساعت قبل از غروب ترددها قطع میشد و از صبح نیروهای ژاندارمری، بسیج و سپاه تأمین میگذاشتند که جادهها قابل تردد شود و یک ساعت قبل از غروب این تأمین را برمیداشتند. شرایطی نبود که ما بتوانیم راحت فعالیت کنیم. از طرفی هم زمانی که میخواستیم مبادرت به شناسایی کنیم، با مشکلات عدیدهای روبهرو بودیم. منطقه عملیاتی والفجر ۴ در پیشرفتگی شیلر، مابین شهرستان بانه و مریوان واقع شده بود.
در آنجا دو جبهه شمالی و جنوبی برای عملیات مشخص کردند و قرار شد اکثر یگانها مانند لشکر امام حسین (ع)، لشکر ۲۷ محمد رسولالله، لشکر ۱۷ ابیطالب، لشکر ۵ نصر خراسان و تیپ ۴۴ قمر بنیهاشم در جبهه جنوبی مریوان از سمت این پیشرفتگی به شیلر و دشت قزلچه عملیات کنند، یگان لشکر ۸ نجف اشرف در سمت جبهه شمالی مستقر شد و ما از شهرستان بانه حرکت خود را شروع کردیم و به سمت جنوب راه افتادیم.
حضور ضد انقلاب با پوشش مردمان کرد
از آن جا که ضدانقلاب با پوشش مردمان کرد در منطقه حضور داشت، ما خودمان را به عنوان نیروهای جهادی با پوشش نیروهای ژاندارمری و ارتش که در آنجا مستقر بودند، معرفی میکردیم و میگفتیم برای بازسازی جادههای منطقه آمدهایم و به هیچ عنوان سخنی از اینکه برای شناسایی عملیات پیشرو به آنجا آمدیم، به میان نمیآوردیم، حتی با نیروهای ارتشی هم طوری برخورد میکردیم که منطقه لو نرود.
تردد قاچاقچیان مشکل بعدی ما در منطقه بود که چندین بار با آن مواجه شدیم. آنها به وسیله قاطر، الاغ و اسب، اشیا و کالاهای مختلف را از سمت عراق به ایران قاچاق میکردند که ما به ناچار باید در شناساییها مراقب بودیم که با اینها روبهرو نشویم که مسیرهای حرکت نیز لو نرود.
هم ضدانقلاب در آنجا حضور داشت هم کومله هم دموکرات و گروهکهای دیگر و بعضی مقرها هم در آنجا داشتند. وقتی وارد خاک عراق میشدیم، مراقب بودیم با آنها نیز برخورد نکنیم، حتی یک سری نیروهایی بودند که آن روزها معروف بودند به نیروهای بارزانی که الان هم همان اقلیم کردستان عراق هستند. آنها در ظاهر با جمهوری اسلامی همکاری داشتند، اما قابل اعتماد نبودند و ما باز از آنها هم پرهیز میکردیم، علاوه بر آن یک سری نیروها هم بودند که زیر نظر جلال طالبانی که بعدها رئیسجمهور عراق شد، فعالیت میکردند و از برخورد با آنها هم باید پرهیز میکردیم.
شناسایی مواضع دشمن با عبور از موانع آنها
عراقیها در ارتفاعات مستقر شده و برای خود سنگر ساخته بودند و در آن منطقه موانعی مثل میدان مین درست کرده بودند، اما با این وجود و با همه این شرایط مجبور به عبور بودیم تا بتوانیم خودمان را به نیروها و سنگرهای عراقی برسانیم و مواضع آنها را شناسایی و مسیرهای مناسبی را که کمترین آسیب را به رزمندهها برساند و آنها بتوانند به راحتی از آنها عبور کنند و خودشان را به سنگرهای عراقی برسانند، را تعیین کنیم. حین عملیات شناسایی، قرار شد یک عملیاتی در منطقه پیرانشهر و حاجعمران عراق انجام شود که از لشکر امام حسین و لشکر ۸ نجف اشرف از هر کدام دو گردان برای این عملیات اعزام شد. در واقع عملیات والفجر ۲ در منطقه پیرانشهر که در روزهای آخر تیرماه انجام شد، زمانی بود که ما در حال شناسایی منطقه عملیات والفجر ۴ بودیم.
در این فاصله باز هم یک سری اتفاقاتی افتاد، روزهای اول که وارد شهرستان بانه شدیم، آنجا در یک مدرسه مستقر شدیم و بعد با لباس کردی که لباس محلی بود تردد میکردیم که عادی باشد. سعی ما این بود که به دلیل نداشتن لهجه، کمتر با مردم بومی و محلی صحبت کنیم. آنها آذوقه و امکانات مورد نیاز را هم برای ما میآوردند. شش گروه را در مناطق مختلف و در ارتفاعاتی مانند سورکوه و سرکچل که مشرف به دشت شیلر بود، مستقر کردیم.
ادامه دارد…
نظر شما