خدای طول عمر!

«فردای آن روز به چند جلسه طولانی گذشت. اولین‌بار بود که حسن‌آقا در چنین جلسه‌هایی که چانه‌زنی در آن‌ها حرف اول را می‌زد، شرکت کرده بود؛ به‌خصوص که با پایین آمدن قیمت نفت ایران و کم شدن قدرت خرید کشور، نیاز بیشتری به هنرنمایی در پایین آوردن قیمت‌ها احساس می‌شد.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرت‌های موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمی‌رسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سال‌های آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راه‌اندازی این یگان انداخت.

فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانی‌مقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «به همین راحتی جلسه تمام شد. حاج‌محسن زیر چشمی نگاهی به هیئت همراهش کرد و وقتی مطمئن شد که کسی نظر مخالفی ندارد، هدایایی که با خودش آورده بود، روی میز گذاشت. مثل جلسه خواستگاری می‌ماند که اگر خانواده داماد عروس را پسندید، همان‌جا هدیه یا انگشتری را رو می‌کنند!

یکی از هدیه‌ها تابلوی نقاشی زیبایی با قاب کنده‌کاری شده بود، که احتمالاً با تعریف‌های حاج‌محسن، در نظر کیم‌ایل‌سونگ به چیز عجیبی تبدیل شد. حاج‌محسن طاووس‌هایی که روی بوم کشیده شده بودند را نماد طول عمر معرفی کرد و آن‌قدر به این موضوع آب‌وتاب داد، که کیم‌ایل‌سونگ فکر کرد خودِ خدای طول عمر را هدیه گرفته است! هدیه دیگر هم یک فرش ابریشمی بود که حاج‌محسن عنوان کرد دو سال تمام برای بافتن آن وقت صرف شده است. باقی صحبت‌ها که توافق بر سر قیمت و نحوه پرداخت و زمان تحویل بود، می‌ماند برای جلساتی که قرار بود در پیونگ‌یانگ با فرماندهان نظامی برگزار شود.

فردای آن روز به چند جلسه طولانی گذشت. اولین‌بار بود که حسن‌آقا در چنین جلسه‌هایی که چانه‌زنی در آن‌ها حرف اول را می‌زد، شرکت کرده بود، به‌خصوص که با پایین آمدن قیمت نفت ایران و کم شدن قدرت خرید کشور، نیاز بیشتری به هنرنمایی در پایین آوردن قیمت‌ها احساس می‌شد. وحید دستجردی و حاج‌محسن توی این کار خبره شده بودند. ابتدا وحید از یک قیمت خیلی‌خیلی پایین شروع می‌کرد، طوری که طرف معامله در همان ابتدا شوکه می‌شد. بعد پله‌پله بالا می‌آمد و عاقبت روی یک قیمت پایین که هنوز خیلی با پایین‌ترین قیمتی که طرف مقابل پیشنهاد کرده بود، فاصله داشت، می‌ایستاد و برای حفظ آن حاضر بود به‌صورت نمادین هر کاری بکند؛ قهر کند، جلسه را ترک کند و حتی از معامله پشیمان شود. اگر طرف معامله حرفش را قبول می‌کرد که هیچ، اگر نه، حاج‌محسن در نقشه فرشته فصل‌الخطاب از راه می‌رسید و یک قیمت بینابین پیشنهاد می‌کرد و معامله را جوش می‌داد! آن‌قدرها هم که حسن‌آقا فکر می‌کرد، کار ساده‌ای نبود. نکته جالبی که به نظرش آمده بود، این بود که وحید و حاج‌محسن قصد داشتند به‌جای پول موشک‌ها به آن‌ها نفت بدهند، اما آن‌ها قبول نمی‌کردند و می‌گفتند ما سالانه بیش از چهارصد هزار بشکه نفت احتیاج نداریم. با محاسبه‌ای که حسن‌آقا توی ذهنش کرده بود، این میزان مصرف به نسبت جمعیتشان خیلی کم بود. معلوم بود که کیم‌ایل‌سونگ توانسته فرهنگ صرفه‌جویی و خودکفایی را بین مردمش جا بیندازد.

از قیمت و نوع پرداخت آنکه گذشتند، بحث‌ها به سمت شرایط و زمان تحویل رسید. آن‌ها زمان تحویل را به سال بعد موکول می‌کردند، ولی حاج‌محسن اصرار داشت که موشک‌ها را هر چه سریع‌تر بگیرند. کنترل و تست موشک‌ها قبل از تحویل هم از شرایطی بود که برایش قابل‌حذف نبود. در مرحله آخر قبل از امضای قرارداد، به اصرار حاج‌محسن، اجازه دادند که تیم ایرانی نمونه موشک و سکو را قبل از خرید ببیند و تأیید کند.

سرتیپ‌لی با دو ماشین حاج‌محسن و حسن‌آقا را به اردوگاهی در مسیر جاده «نم‌پو» برد. چند بار در مقاطع مختلف، دژبان‌ها آن‌ها را متوقف کردند و ماشین و همه سرنشینان و حتی ژنرال لی را بازرسی کردند. بالاخره از آخرین گیت بازرسی هم گذشتند. موشکی که روی سکو بود، از دور دیده می‌شد. ماشین‌ها نگه داشتند و به‌جز راننده‌ها تمام سرنشینان پیاده شدند. چند نفر منتظرشان بودند. بعد از خوش‌آمدگویی، به همراه آن‌ها پیاده به سمت موشک و سکو راه افتادند. در راه یکی از آن چند نفر توضیحاتی درباره طرز کار موشک و سکو داد که برای حسن‌آقا تکراری و برای حاج‌محسن غیرضروری بود. همان‌طور که به موشک روی سکو نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدند، تعجب حسن‌آقا هم بیشتر می‌شد، تا اینکه در چندقدمی سکو ایستادند. باور کردنش سخت بود.»

ادامه دارد.

کد خبر 636135

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.