به گزارش خبرگزاری ایمنا، کیهان عظیم و فراتصور گستره ذهن ما مملو از میلیاردها کهکشان که هر کدام ممکن است میزبان میلیاردها ستاره باشند که میتوانند نور زیادی از خود ساطع کنند؛ پس عجیب نیست این سوال ذهن ما را مشغول کند که چرا آسمان شب، با وجود تعداد نامحدود و عجیبی ستاره باز هم تاریک است؟ پرسشی که در نگاه اول خندهدار به نظر میرسد ولی ذهن دانشمندان زیادی را به چالش کشید تا بتوانند جوابی درست و دقیق برایش پیدا کنند. سوالی که از دل آن پرسشهای مهم دیگری درباره کیهان متولد شد.
اولین کسیکه این سوال حسابی ذهنش را مشغول کرد یک پزشک آلمانی بود که به رصد ستارگان علاقه زیادی داشت. «هنریش ویلهلم اولبرس» حدود سال ۱۸۱۵ دنبالهداری را در آسمان رصد کرد که بعدها به نام خودش ثبت شد. طی سالها چشم دوختن به آسمان و غرق شدن در مناظر خیالانگیزش یک پرسش ذهن اولبرس را رها نمیکرد، چرا آسمان شب تاریک است در حالی که این همه ستاره در فضا وجود دارد؟ به عبارت دیگر او کنجکاو بود بداند وقتی کیهان بیکران ستاره دارد پس شبها، راستای دید ما در هر طرف باید در نهایت به تعداد زیادی ستاره ختم شود و هیچ نقطه آسمان نباید تاریک باشد. این موضوع به «پارادوکس اولبرس» معروف شد که خود او پاسخی برایش پیدا نکرد.
سوالی نجومی که در ذهن یک پزشک شکل گرفته بود توسط یک شاعر پاسخ داده شد و همین نشان میدهد دنیای نجوم چقدر برای آدمهایی با تخصصهای مختلف جذاب است. «ادگار آلنپو»، شاعر و نویسنده آمریکایی در سال ۱۸۴۸ اولین کسی بود که در کتاب شعرش ایده جالبی درباره پارادوکس اولبرس مطرح کرد، گرچه شاید خیلی جدی گرفته نشد ولی در هر حال نباید از خلاقیت و دقت آلنپو غافل باشیم چرا که او واقعاً به هدف زد و به نکته بسیار مهمی برای رسیدن به پاسخ سوال اشاره کرد. او در کتاب «اورکا» ی خود شعری نوشت که در دل آن پاسخی به پارادوکس اولبرس داده بود اما جدی گرفته نشد.
سال ۱۹۰۱ اتفاق ویژهای افتاد؛ «لرد کلوین» که فیزیکدان برجسته و معروفی بود توضیحی داد که به نظر میرسید پاسخ دقیق و علمی این پرسش مهم است. او یادآوری کرد زمانی که به آسمان نگاه میکنیم در واقع شاهد آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، هستیم و نه آنچه در زمان حال در فضا در حال رخ دادن است. اما چگونه؟ چون سرعت نور، محدود است و برای رسیدن نور از ستارگان دوردست به زمین، زمان لازم است.
پس آنچه از ستارگان میبینیم مربوط به گذشته آنهاست؛ کلوین محاسبه کرد برای اینکه آسمان شب درخشان باشد، جهان باید صدها تریلیون (یک تریلیون برابر است با هزار میلیارد یعنی ۱۲ صفر جلوی عدد یک) سال نوری گستردگی داشته باشد ولی از آنجا که جهان چنین سنی ندارد؛ بنابراین آسمان ضرورتاً سیاه خواهد بود؛ خلاصه اینکه اگر فرض کنیم جهان بینهایت است باید بدانیم که بینهایت پیر نیست! یعنی آنقدر عمر ندارد که نور ستارههای دوردستش به ما برسد و فضا را روشن کند.
چند سالی است فهمیدهایم که جهان ۱۳.۸ میلیارد سال سن دارد. بنابراین بیشترین فاصلهای که ما از آن نور دریافت میکنیم، از ۱۳.۸ میلیارد سال نوری دورتر از زمین است. بخش دوم پاسخ هم به این برمیگردد که ستارهها عمر بی نهایت ندارند. آنها بعد از مدتی خاموش میشوند و زندگیشان به پایان میرسد. ترکیب این دو دلیل باعث میشود ما هیچ وقت نتوانیم نور ستارههای دور و نزدیک را همزمان در همه جهات پیرامونی ببینیم.
نظر شما