به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، پیتر گری، استاد پژوهشی کالج بوستون و نویسنده کتابهای پایه روانشناسی دانشگاهی و مقالات تحقیقاتی در زمینه اعصاب غدد، روانشناسی رشد، انسانشناسی، آموزش، روشهای طبیعی یادگیری کودکان و ارزش مادامالعمر بازی برای آنها، در جدیدترین مقاله خود با همکاری انسانشناس بینالمللی، دیوید لنسی، همچنین روانشناس رشدی و مؤلف کتابهای رشد شناختی کودکان در آمریکا، دیوید بیورکلوند، استدلال کرده است که میان کاهش استقلال عملکرد کودکان در طول زمان و کاهش سلامت روان آنها رابطهای علت و معلولی وجود دارد.
به عبارت سادهتر «گری» معتقد است فقدان آزادی رفتار مستقل و بدون نظارت در کودکان باعث ناراحتی روانی میشود و در اصل سلامت روانی کودکان و نوجوانان به این بستگی دارد که به آنها اجازه داده شود تا درجات بیشتری از فعالیت مستقل را در حین رشدشان تجربه کنند.
نتایج این بررسی با عنوان «کاهش فعالیت مستقل، یکی از علل افول سلامت روانی کودکان: خلاصه شواهد» برای چاپ در مجله پزشکی اطفال «Pediatrics» ارسال و پذیرفته شده است، چراکه نویسندگان معتقدند لازم است پزشکان اطفال از نیازهای کودکان برای برخورداری از حق فعالیت مستقل آگاه شوند و در این مورد با والدین صحبت کنند.
عملکرد مستقل و بازی آزادانه؛ راهکاری برای امنیت روانی جامعه
پیتر گری و همکارانش با گردآوری دهها مطالعه تحقیقاتی و بسط آنها طی آزمایشها بالینی اظهار کردند که بازی آزادانه و سایر اشکال فعالیتهای مستقل، نه تنها در کوتاهمدت که در درازمدت با ایجاد احساس شادی در کودکان همراه است، زیرا استقلال منجر به شادی و فعالیتهای مستقل باعث رشد ظرفیتهای ذهنی برای مقابله مؤثر با عوامل استرسزای زندگی میشود.
در واقع کودکان از طریق فعالیتهای مستقل توانایی لازم برای حل مشکلات خود را در موقعیتهای دشوار و شجاعت، اعتمادبهنفس و شایستگی لازم را برای رویارویی با فرازونشیبهای اجتنابناپذیر زندگی بهدست میآورند. به این ترتیب میتوانند در آینده به جای احساس هراس و درماندگی در برخورد با مشکلات که زمینهساز افسردگی است، با آرامش دست به اقدامات مؤثر بزنند و مسیر ناهموار زندگی خود را هموار کنند.
کاهش فعالیت مستقل، یکی از علل افول سلامت روانی کودکان
نویسندگان این مقاله مدعی شدهاند که نگرانی اجتماعی کنونی والدین برای ایمنی لحظهای کودکان، درک تاریخی بشریت در زمینه «نیاز کودکان به فعالیتهای مستقل حین رشد بهمنظور ایجاد ویژگیهای شخصیتی مورد نیاز در آنها برای سلامت روان» را تحت تأثیر قرار داده است.
نویسندگان تأکید کردهاند که کاهش تدریجی اما گسترده استقلال عمل کودکان و حتی نوجوانان برای بازی، پرسه زدن و شرکت در هرگونه فعالیتی بهدور از نظارت و کنترل مستقیم بزرگسالان مشخصه بارز چهار یا پنج دهه گذشته بوده است، بهنحویکه دوران تردد کودکان پنج ساله به مهدکودک بهتنهایی یا همراه با دوستان همسنوسال خود، بازی کردن بچهها در پارکها و زمینهای خاکی بدون حضور بزرگسالان در اطراف یا دورانی که کودکان ۱۲ ساله به مشاغل ساده همچون توزیع روزنامه مشغول بودند، مدتزمان زیادی است که بهسر آمده است. حال آنکه این اقدامات باعث رشد مسئولیتپذیری کودکان در بزرگسالی میشود، زیرا در طول انجام آنها مدیریت زمان و رفتار کودکان برعهده شخص خودشان قرار داشته است.
پیتر گری و همکارانش همچنین اذعان کردند که در طول همین چهل یا پنجاه دهه اخیر آمار رو به رشدی نیز در افزایش سطح اضطراب، افسردگی، افکار خودکشی یا اقدام به آن در میان کودکان و نوجوانان دیده میشود که نرخ آنها در حدود هشت تا ۱۰ برابر بیشتر از نیم قرن پیش از آن بوده است. آنها این شرایط را یکی از دلایل اصلی شرایطی معرفی کردند که پیش از این گفته شد، یعنی کاهش استقلال عمل کودکان بدون نظارت مستقیم توسط بزرگسالان.
نویسندگان مقاله امیدوارند که والدین و جامعه را تشویق کند تا نگرانیهای خود در مورد ایمنی را با نیازهای روانی کودکان و نوجوانان برای داشتن فعالیت مستقل، بدون نظارت و در بردارند درصدی از خطرات متوسط متعادل کنند. آنها به والدین و فرزندان پیشنهاد میکنند درباره فعالیتهایی مانند بازی در محله در فضای باز، تردد مستقل در محله یا شهر، انجام فعالیتهای خانوادگی یا پرداختن به یک کار نیمه وقت که مشارکت در آن نیازمند اقدام مستقل کودک است، همفکری و همدلی داشته باشند.
نویسندگان همچنین خاطرنشان کردند که اشکالی ندارد والدین برای حضور هماهنگ در مکانها و زمانهای مشخصی برنامهریزی کنند که فرزندان آنها بتوانند با آسودگی به بازی یا هرگونه فعالیت اجتماعی دیگری بپردازند و هیچگونه نگرانی در زمینه امنیت آنها وجود نداشته باشد، اما لازم است این اقدامات بدون دخالت بزرگسالان یا با حداقل دخالتهای ممکن صورت پذیرد.
پیشنهاد پیتر گری و همکارانش این است که والدین با پرسش از کودکان خود در زمینه فعالیت مستقل مورد علاقه خود، همچنین بحث درباره چگونگی انجام آن یا پرداختن به فعالیتی نزدیک به آن، این احساس استقلال را در فرزندان خود ایجاد کنند و توسعه دهند.
نویسندگان همچنین در مقاله خود به ارائه پیشنهاداتی به پزشکان اطفال، مشاوران خانواده و سیاستگذاران عمومی پرداختهاند که به ترویج چنین تغییراتی کمک میکند و ایدههایی درباره چگونگی ایجاد استقلال بیشتر دوران کودکی در خانهها، مدارس و جوامع ارائه میدهد.
نظر شما