به گزارش خبرنگار ایمنا، کشورمان در حالی به یکی از قدرتهای موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمیرسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سالهای آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راهاندازی این یگان انداخت.
فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانیمقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است:
«با لغو پرتاب، تازه مشکلات شروع شد. سکو باید دوباره سوار تیتان میشد و به پادگان برمیگشت، اما با موشکی که عمود بود چطور امکان داشت؟ باید اول موشک را به حالت افقی برمیگرداندند. این در شرایطی بود که دیگر همه چیز به دستور آنها پیش نمیرفت. فرماندهان سکو هرچه خواستند قنداق را بالا ببرند تا به موشک عمود شده بچسبد و آن را بخواباند، قنداق بالا نرفت که نرفت. علاوه بر آن در کشاکش حل مشکل، کابل ضخیمی از درون سیستم هدایت پاره شد و تهمانده امیدها درون سیستم هدایت پاره شد و تهمانده امیدها را هم ناامید کرد.
تاریکی از یک طرف و سرمای استخوانسوز از طرف دیگر کار را سختتر میکردند. یک دور باطل تشکیل شده بود. تا وقتی سکو خراب بود، موشک نمیتوانست پرتاب شود و تا وقتی موشک پرتاب نشده و یا نخوابیده بود، سکو نمیتوانست برای تعمیر برود. چند ساعت بیشتر هم تا صبح نمانده بود. اگر آفتاب میزد و سکو همانطور وسط موضع با موشک عمود شده میماند، خوراک چرب و نرمی برای هواپیماهای عراقی بود. به خصوص اگر امشب عملیات زمینی شروع میشد، از فردا بر حجم بمباران شهرها هم افزوده میشد و هواپیماها اضافه کاری هم انجام میدادند.
سرمای شدید، حسنآقا و سیوندیان و باقریان و ادریسی را به داخل استیشن کشاند تا درباره راهحلهای موجود نظر بدهند.
- نمیشه با جرثقیل برش داریم افقیاش کنیم؟
- یه کمربند ببندیم دور موشک، با جرثقیل بلندش کنیم، یه کمند از پایین بگیره این رو صاف کنه، چطوره؟
فکر نکنم بشه، باید یه فکر دیگه کنیم.
خیلی زود صبح شد. دیشب همه نیروها به جز چند نگهبان، موضع را تخلیه کردند تا اگر اتفاقی هم افتاد، تلفات انسانی به حداقل برسد. حتی اگر هواپیما هم نمیآمد، حالت عمود موشک یک حالت غیرپایدار و موقت بود که معلوم نبود بیش از اندازه طول کشیدنش خطری نداشته باشد. ساعت نزدیک ده صبح بود که حسنآقا همراه تیم مهندسی وزرات و چند نفر از نیروهای فنی وارد موضع شدند. حسنآقا سطل رنگ پلاستیک کرم را به همراه اسفنج به یکی از نگهبانها داد: میشینی اینجا با این ابر سکو و موشک رو این رنگی میکنی که از بالا به چشم نخوره.
فریور و حسنی وارد کابین شدند.
حسنآقا دورتادور سکو را وارسی کرد و به اطراف سرک کشید. حال خوشی نداشت. هر ساعتی که سکو در روشنایی روز وسط موضع میماند، پرتاب همانقدر عقب میافتاد و احتمال شناسایی و لو رفتن موضع هم بیشتر میشد. امروز شانزدهمین روزی بود که در حال سروکله زدن با مشکلاتی بودند که میشد نباشند!
حتم داشت که خود لیبیاییها هم نمیتوانستند همه اشکالاتی را که به وجود آورده بودند، در حال تعویض جای خود با افراد تازهنفس بودند. حسنآقا برایشان دست تکان داد. فریور صدایش میزد. به سمت کابین هدایت رفت. فریور گفت: حسنآقا! تابلو هدایت باید باز بشه که اینجا نمیشه.
- دلا مصب این قنداق تکون نمیخوره و گرنه که ما همون شبونه جمعش کرده بودیم و برگشته بودیم.
- بلند نشدن قنداق باید از سیستم هیدرولیکش باشه. شما تو سوریه چیزی در مورد سیستم هیدرولیک سکو نخوندین؟
- یه فلکهای بود یه جاش که هیدرولیک سکو رو تنظیم میکرد. ولی الان یادم نیست کجاش بود.
حسنآقا، امیر و سیوندیان را صدا زد.
- بچهها! اون فلکهای که هیدرولیکش رو باز و بسته میکرد، کجا بود؟ هر دو جلوتر آمدند و با چشمهایشان شروع به جستوجو کردند.
- فکر کنم همین جاها بود.
- آره، ولی اگه بود که میدیدمیش؟
- نکنه این هم از دسته گلاشون باشه؟
لیبیاییها شیر هیدرولیک سکو را بسته بودند و سر فلکهاش را از جا کنده و برده بودند. به همین سادگی! همین اشکال به ظاهرساده باعث شد که هجده ساعت موشک به حالت عمود روی سکو بماند و نتواند به حالت افقی برگردد.
عاقبت هم موشک بدون درست شدن مشکل شیر فلکه به حالت افقی درآمد. امیرباقریان یاد یک سیستم احتیاط هیدرولیک در سکو افتاده بود که کار کردن با آن را زیاد همبلد نبود، اما به بسمالله و آیتالکرسی و نذر و نیاز توانست آن را به کار بگیرد و قنداق را بالا ببرد. به موشک بچسباند و موشک را افقی کند.»
نظر شما