فرمانده دیپلماتیک!

«صدر فراتی، مترجم تیم نخستین کسی بود که کار اصلی‌اش را در سفر شروع کرد. حسن‌آقا ادامه حرفش را به تبیین ضرورت آموزش و همکاری‌های مشترک دو کشور اختصاص داد. بچه‌ها با توجه و علاقه به حرف‌های حسن‌آقا گوش می‌کردند؛ تا حالا فرماندهشان را این قدر دیپلماتیک و رسمی ندیده بودند.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرت‌های موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمی‌رسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سال‌های آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راه‌اندازی این یگان انداخت.

فائضه غفارحدادی، در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانی‌مقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «حتی یک لحظه به ذهنش آمد که نکند این عوض شدن روز پرواز با سوریه هماهنگ نشده باشد و کسی آنجا منتظرشان نباشد؟

فرودگاه بین‌المللی دمشق شیک و مدرن و تازه‌تأسیس بود. در و دیوار و کف و تابلوهای بزرگ تبلیغاتی و پله‌های برقی متعددش شباهتی به فرودگاه مهرآباد نداشت. حسن‌آقا و بچه‌ها در راه رسیدن به ریل دریافت چمدان‌ها، چشمشان فقط به آدم‌ها بود. هر کسی را که کت و شلوار شیک پوشیده بود را با دقت نگاه می‌کردند شاید که علامتی دهد و دنبال آن‌ها آمده باشد! همین که سوار نخستین پله برقی شدند، گل از گل حسن‌آقا شکفت.

سرتیپ غالی همراه چند نفری پایین پله‌ها ایستاده بودند. بدون اینکه سرش را برگرداند به بچه‌ها تذکر داد که رابط توپخانه در ستاد مشترک ارتش سوریه آمده استقبالشان.

بچه‌ها صاف و صوف ایستادند و هر کدام خودشان را برای یک مکالمه خارجی با زبان غیرمشترک آماده کردند. پله‌ها که به پایین رسید، حسن‌آقا و سرتیپ غالی همدیگر را در آغوش گرفتند.

انگار که سال‌هاست یکدیگر را می‌شناسند. غالی برخلاف دفعه پیش که در بازدید از حلب، سرد و اطلاعاتی عمل کرده بود، خیلی مقدم حسن را تحویل گرفت و با تک تک جوان‌های همراهش روبوسی کرد. همراهان سرتیپ غالی همه را به سمت اتاق تشریفات اختصاصی فرودگاه راهنمایی کردند. یکی از آن‌ها پاسپورت همه را جمع کرد و برد تا بر روی آن ویزای سوریه و مهر ورود بزنند.

هم زمان یکی‌شان هم با سینی قهوه وارد شد و از مهمانان ویژه پذیرایی کرد. در این فاصله سرتیپ غالی به طور رسمی از طرف فرمانده ستاد مشترک و فرمانده توپخانه و موشک‌ها ورود تیم آموزشی ایرانی را خیر مقدم گفت و ابراز علاقه به همکاری کرد.

حسن‌آقا هم حرف‌هایش را با این جمله دیپلماتیک شروع کرد که من به نوبه خود خوشحالی‌ام را از این سفر مجدد به کشور دوست و برادر، سوریه اعلام می‌کنم.

صدر فراتی، مترجم تیم نخستین کسی بود که کار اصلی‌اش را در سفر شروع کرد. حسن‌آقا ادامه حرفش را به تبیین ضرورت آموزش و همکاری‌های مشترک دو کشور اختصاص داد. بچه‌ها با توجه و علاقه به حرف‌های حسن‌آقا گوش می‌کردند تا حالا فرماندهشان را این قدر دیپلماتیک و رسمی ندیده بودند.

توی توپخانه که می‌خواست برایشان صحبت کنند، حرف‌هایشان را با دعا شروع می‌کرد و خودمانی حرف می‌زد و بیشتر جمله‌هایش با خطاب بچه‌ها شروع می‌شود. این طوری همه احساس صمیمیت بیشتری با هم می‌کردند، حالا یکباره فاز همه چیز فرق کرده بود. خودشان هم تا حالا در چنین مجلس رسمی و سنگینی ننشسته بودند.»

کد خبر 620652

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.