به گزارش خبرنگار ایمنا، اول اردیبهشت هر سال، بنا بر تاریخ نگارش گلستان، با عنوان «روز سعدی» نامگذاری شده است؛ او که جهانی از حرف و شعر و سخن برای گفتن دارد. شیخ اجلش نامند، انگار که کودکی و نوجوانی و جوانی به خود ندیده و به یکباره در قامت یک مرد جا افتاده، ظاهر شده و بَری از همه کم و کاستیها و ناپختگیها است.
او را پادشاه ملک سخن دانند که بر مسند نثر و نظم نشسته و تعظیم واژگان بر آستان قلم و بیانش، همیشگی و جاودانه بود.
این بزرگزاده شیراز را سخنگوی وجدان جامعه ایرانی دانستهاند و گفتهاند اگر حکیم ابوالقاسم فردوسی نبود، بلاشک این شیخ اجل بود که گنج پارسی را با رنج سالها، آینهوار پیشکش پارسیان میکرد.
آن زمان که سعدی خامه بر کلام ادب زد، شعر همه چیز ایرانیان بود و با وجود اینکه این روزگار، همراهانی دیگر جای آن شادی آفرینهای دیروز را تهیگونه، پر کرده، اما همچنان شهد کلام سعدی، رفیق بلامنازع خاطر ادب دوستان است.
دیروز جایگاهش در همه خانهها در کنار شاهنامه و دیوان حافظ، بیبدیل بود و امروز آثارش را به کنارهای نهادهاند و تنها هر از گاهی یادش میکنند. گاهی عید، گاهی یلدا و گاهی به هنگامه سخنرانی و آواز.
شیخ شیراز در بوستان هماهنگش، جام جان مشتاقان اخلاق و معرفت را از پیمانه «خوبیها و بایدها» لبریز میکند و در گلستان بی همانندش جامعه و واقعیتهای درون و بیرونش را به زیبایی هر چه تمامتر به تصویر میکشد.
متفکر و شیخ شهید معاصر، مرتضی مطهری در یکی از کتابهایش مینویسد: «آنکه صاحب درد نیست انسان نیست» و شیخ اجل، دردشناسی به تمام معناست که در رفع تلخکامیها میکوشد و برای جهانی آرمانی میخروشد.
ابومحمّد مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله، بنده واقعی خداست و همین است که تکه تکه اشعارش رنگ و بوی کهنگی نمیگیرد و طنازیهایش به دل و جان همگان مینشیند.
پادشاه سخن، دمی حماسی میسراید و دمی دیگر در وادی دادگری، احسان و عدالت قلم میزند.
جایی، تن آدمی شریف است به جان آدمیت را خلق میکند و جایی دیگر، یا رب روا مدار که گدا معتبر شود را، اعتبار میبخشد.
سعدی خالق تمام ناتمامهای زمانه است. این را از سراپرده راز و رمزهایش میتواند فهمید و با تمام وجود لمس کرد.
همان بلند بالا سروده بوستان، که در بیت انتهاییاش سرود:
چه وصفت کند سعدی ناتمام / علیک الصلوة ای نبی السلام
یادداشت از: محمود افشاری
نظر شما