۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۶
رنگ مرگ سهراب در اولین روز اردیبهشت

امروز سالمرگ نقاش و شاعر خطه کاشان، سهراب سپهری است. هم او که «رنگ مرگ» را در سال ۱۳۳۰ نوشت تا امروز او را با نوشته‌ها و نقش‌های ماندگارش یاد کنیم.

به گزارش خبرنگار ایمنا، ما ایرانیان برای هنر، شعر و ادبیات ارزش بسیاری قائل هستیم و طی اعصار متمادی شاهد ظهور شاعران و هنرمندان نام‌آوری در تاریخ خود بوده‌ایم.

سپهری با اشعار رمانتیک و ابتدایی در کنار سبزه و چمن به عرصه شعر وارد شد. در سال‌های ١٣٢٧ و ۱۳۲۸ با اشعار نیما یوشیج آشنا شد و تحت تأثیر زبان او مجموعه «مرگ رنگ» را نوشت.

سهراب در بیشتر مجموعه‌های شعر خود، بیانی ساده و روان دارد، هرچند در این شعرهای ساده بندهایی گنگ و مبهم نیز وجود دارد. در اشعار سهراب، زمزمه وجود و گشایش هستی طنین انداز است.

او عاشق بی‌تکراری است و از تکرار گریزان است. همین شد که جایی قلم زد که: هیچ‌کس زاغچه‌ای را، سر یک مزرعه جدی نگرفت

گویا مردم روزگار از بس زاغچه در مزرعه دیده‌اند، دیگر برایشان جذابیتی ندارد. شاید اگر کسی پرنده نایاب دیگری در مزرعه ببیند شگفت زده شود، اما تکراری بودن و عادی شدن زاغچه، به خفا برنده هستی اوست.

هشدارهای سهراب در «بازترین پنجره» اثری در هم عصرانش نمی‌گذارد و کماکان شاهد حرف‌ها و نگاه‌های تکراری و عادی شده آنها است.

هنر این شاعر کاشانی این است که از دریدن پرده‌های پندار، که برای بیشتر آدم‌ها تابو تلقی می‌شود، ابایی ندارد و این تابوشکنی را در چندین و چند اثرش می‌توان دید و مشاهد کرد.

اگر بخواهیم در میان نقاشانی که تا کنون پا به عرصه هنر نهاده‌اند از مخلص‌ترین و احساسی‌ترین آنها نام ببریم، به یقین سهراب سپهری، یکی از آنهاست.

هم او که در سروده «وهم» خود سرود: جهان آلوده خواب است / فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش، هر بانگ / چنان که من به روی خویش / در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست / و دیوارش فرو می خواندم در گوش: / میان این همه انگار / چه پنهان رنگ‌ها دارد فریب زیست! / شب از وحشت گرانبار است / جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار / چه دیگر طرح می‌ریزد فریب زیست / در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟

سهراب هم شاعر بود و هم نقاش. از نقش‌های ماندگار او می‌توان به طبیعت بی‌جان، شقایق‌ها، جوی‌بار و تنه درخت، علف‌ها، ترکیب بندی با نوارهای رنگی، ترکیب بندی با مربع‌ها و منظره کویری اشاره کرد.

سپهری رکورددار قیمت نقاشی مدرن ایرانی است و در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره‌ها برده است. بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی‌اش را در گالری سیحون برگزار می‌کرده و عمده آثارش را فی البداهه به وسیله ابزارهای غیر سنتی خلق می‌کرد.

روح شاعرانه در آثار هنرمندانه سپهری نشان از همان ذوق و استعدادش داشت و در شعری با نام «پرهای زمزمه» اینگونه آواز سر داد:

مانده تا برف زمین آب شود / مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر / ناتمام است درخت / زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد / و فروغ تر چشم حشرات / و طلوع سر غوک از افق درک حیات / مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید / در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد / و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف / تشنه زمزمه‌ام / مانده تا مرغ سر چینه هذیانی اسفند صدا بردارد / پس چه باید بکنیم؟ / من که در لخت ترین موسم بی‌چهچه سال / تشنه زمزمه ام؟ / بهتر آن است که برخیزیم / رنگ را بردارم / روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم

هنر و خلاقیت سپهری نمونه‌ای شاعرانه و اصیل از نقاشی دوران ما است. شور، مستی و روح بلندپرواز او و اشتیاقش برای یگانگی با طبیعت از طریق استحاله در آن، آثارش را از خلوصی دلپذیر و جذبه‌ای عمیق سرشار می‌کند. طبیعتی که وی در بسیاری از نقاشی‌هایش از آنها الهام گرفته، بیش از هرچیز از پیاده‌روی‌ها و قدم‌زدن‌های تنهایی در دشت‌های کویری اطراف کاشان حاصل آمده است.

اما آنچه هنرمند در چشم‌انداز می‌بیند، زیباییِ بومیِ مکان‌مند نیست، بلکه محتوای آن زیبایی در اندیشه خود هنرمند است. هنر این هنرمند خلوت گزین، آکنده از شیفتگی رومانتیک است. طبیعت در آثار او معبد هنرمندان است؛ هم «پاس‌دار قلب و روح» شاعر است و هم منبع خوف و خشوع او. با این حال طبیعت‌پردازی فرجام کار وی نیست چرا که همیشه شوق و جذبه هنری بر بازنمایی وفادارانه چشم‌انداز برایش ترجیح دارد.

سپهری در مجموعه شعر شرق اندوه که سال ۱۳۴۰ منتشر شد، باز آمدم از چشمه خواب، کوزه تر در دستم / مرغانی می‌خواندند. نیلوفر وا می‌شد. کوزه تر بشکستم / در بستم / و در ایوان تماشای تو بنشستم را سرود.

سپهر بی‌انتهای سهراب همواره نیلگون بود و افق‌های دوردست را جست‌وجو می‌کرد تا بکشد، بسراید، خلق کند، به دست بگیرد و به تصویر در آورد

غم بیاویخته با رنگ غروب / می‌تراود ز لبم قصه سرد / دلم افسرده در این تنگ غروب

و این همان غروب یکم اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ است که قصه سهراب را ناتمام گذاشت و زمانه را به دست نقاشی‌ها و نوسروده‌های دلنشینش سپرد.

یادداشت از: محمود افشاری- سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا

کد خبر 570000

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.