حميد داوودآبادي
-
فرهنگروایت یک دیدار در روز تشییع سیدالشهدای مقاومت
نویسنده دفاع مقدس کشورمان در روز تشییع شهید سید حسن نصرالله، دیداری با رهبر انقلاب داشته است که آن را در صفحه شخصی خود روایت کرد.
-
فرهنگدیداری که دیدار آخر شد
یک رزمنده دفاع مقدس و نویسنده ادبیات پایداری از آخرین دیدارش با شهید «عباس باباکوهی» نوشت.
-
فرهنگهمسایههای جنگ و صلح
رزمنده دفاع مقدس و نویسنده ادبیات پایداری از کتابخانهای در خرمشهر نوشت که بیش از ۱۹ ماه، پیکر چند دلیرمرد ایرانی را در آغوش گرفته بود.
-
فرهنگخجالت یک همرزم از دوست شهیدی که به مقصد رسید
یک رزمنده دفاع مقدس در مرور خاطرات آن سالهای حماسه از نوجوان شهیدی نام برد که نرسیده به خط مقدم آسمانی شده بود.
-
فرهنگتو باید با من بیایی جبهه؛ من شهید میشوم
«دوست دارم این عکس رو بزنند روی حجلهام. دو تا از آن را هم یادگاری به من داد که پشت یکی از آنها را تقدیمی نوشت. وقتی عکس جدیدش را به من داد، پیله کرد که ببینم او چه میشود. هرچه گفتم آخه پسر، مگه من غیبگو هستم که بفهمم تو چی میشی، قبول نکرد.»
-
فرهنگوقتی بلدچی راه را گم کرده بود
«سوت خمپاره که به دور از انتظار از فاصله نزدیک به گوش رسید، باعث شد کل نیروها خیز بروند. در پس انفجار خمپاره هنوز از زمین بلند نشده بودیم که منوری بالای سرمان روشن شد. با روشن شدن منطقه، فرمانده گردان که دست پاچه شده بود، مسئولین گروهانها را صدا کرد.»
-
فرهنگدرد ماندن!
«با رفتن ما، مصطفی بدجوری تنها میشد. حالش گرفته بود، دلم به حالش سوخت. دردِ ماندن را آنجا فهمیدم. دستم را که به طرفش دراز کردم. مکث کرد، دستهایمان که در هم گره خورد. سعی کردم لبخندی ساختگی بزنم، او هم خندید اما سرد؛ به دنبال شوخیای ذهنم را کاویدم تا بلکه با خوشی از هم جدا شویم.»