به گزارش خبرنگار ایمنا، هنوز هم میتوان عشق به خلبانی را در لابهلای کلماتی که بر زبان میآورد، جستوجو کرد. با ذوق و شوق خاصی از ۳۲ سال خدمتش در هوانیروز سخن میگوید، سالهایی که بیشتر آنها در کسوت استاد خلبان گذاشته است.
سرهنگ بازنشسته خلبان رضاعلی کلانتری، زودتر از زمان مصاحبه بر سر قرار حاضر شده است و با همان دیسیپلین نظامیگری صحبت میکند. او پنجم مرداد سال ۱۳۲۸ در خانهای که پدر نظامی بوده و به عنوان رئیس پاسگاه مردمدار و مقتدر چندین شهر و روستای کشور فعالیت داشت، چشم به این دنیا گشود.
دوران کودکیاش را به دلیل شغل پدرش با خانهبهدوشی و در شهر و روستاهای مختلف سپری کرد. از پدر مسئولیتپذیری را به یادگار گرفت و در تمام سالهای خدمت تلاش کرد تا متعهدانه عمل کرده و یک سرباز فداکار برای وطن باشد.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم گفتوگوی دوساعته ما با سرهنگ کلانتری است که در دفتر معارف جنگ شهید علی صیادشیرازی انجام شد.
عملیات «بکاو و بکش» در روزهای آغازین جنگ تحمیلی
با توجه به اینکه در روزهای اول جنگ، اطلاعات دقیقی از محل استقرار دشمن در دست نبود، خلبانان هوانیروز با روش «بکاو و بکش» محل استقرار تانکها، نفربرها و خودروها و نفرات دشمن را کشف و منهدم میکردند، به طوری که هوانیروز و نیروی هوایی در ماههای اولیه نبرد، نیروهایی بودند که در کند کردن پیشروی دشمن نقش بسزایی داشتند.
با آغاز عملیاتهای آفندی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران، همواره هوانیروز به عنوان واحد پشتیبانیکننده یگانهای مختلف در راستای پشتیبانی آتش، تخلیه مجروحان، هلیبرن، تدارکات هوایی و شناسایی مورد استفاده قرار میگرفت و در دوران دفاع مقدس هیچ عملیاتی وجود نداشت که در مرزهای زمینی صورت بگیرد و هوانیروز در آن شرکت نکرده باشد، به طوری که اکثریت عملیاتهای آفندی و پدافندی با نام هوانیروز عجین شده است.
آموزش و آمادهسازی خلبانان برای حضور در جنگ
به هنگام عملیات خیبر، بدر و عملیاتهای مهم به جنوب و غرب میرفتم و در خلال عملیاتها در اصفهان دانشجو پرورش میدادم. در سالهای آخر خدمتم و بعد از بازنشستگی به همکاری با صنعت دفاعی کشورم در جهت قطعهسازی برای بالگردها روی آوردم و پروازهای تست و آزمایشی قطعات را با موفقیت انجام دادم.
اساس حضور من در این کسوت و لباس برای دفاع از کشور و میهنم بوده و نبردهایم برایم مقدس و فراموشنشدنی است، اما باید بگویم آموزشهایم هم به همان میزان برایم مقدس و مهم بود. آموزش و آمادهسازی خلبانان برای حضور در جنگ و کاهش استرس و دلهره خلبانان به وسیله آموزش آنان و افزایش بهرهوری آنان از اساسیترین کارها در ارتش است.
وقتی در میدان نبرد بودم، در یک صحنه از جنگ، دستانم بر فرامین بالگردم ایفای نقش میکرد و وقتی در سنگر آموزش بودم، دستان دانشجویانم در جبهههای مختلف به فرامین بالگردهایشان در نبرد با دشمن بود.
نظامی باید در میدان آموزش عرق بریزد تا در میدان نبرد خونش نریزد
خیلیها به سختگیری من انتقاد داشتند اما من بر اصول خودم پایبند بودم و شب و روزم را روی این کار گذاشته بودم و معتقد بودم نظامی باید در میدان آموزش عرق بریزد تا در میدان نبرد خونش نریزد. بعدازظهرها به سربازان در یگانها و اردوگاهها سرکشی میکردم، با هر گونه بیانضباطی به جد برخورد میکردم و تعهد و پایبندی به کار اصولی و صحیح را خواستار بودم و از سوی دیگر تأمین امکانات و رفاهیات برای سربازان را دنبال میکردم و زمانم را صرف میکردم تا سرباز احساس کند که یک پشتیبان دارد.
یک روز در پادگان تردد داشتم متوجه شدم که یک ستوان در حال آموزش به سربازان است، خودش در سایه بود و سربازان در آفتاب به سخنانش گوش میدادند. با او برخورد کردم و گفتم اگر امروز چنین رفتاری داشته باشی در میدان جنگ و در خط مقدم نبرد، پشتیبانی نیروهایت را نخواهی داشت.
رژهای که رضایت حضرت امام (ره) را به دنبال داشت
حضور در رژه خلبانان هوانیروز در مقابل حضرت امام در نخستین عید نیمه شعبان بعد از پیروزی انقلاب یکی از شیرین خاطرات من در طول ۳۲ سال خدمت من در ارتش است. بعد از پیروزی انقلاب و در همان چند ماهی که امام (ره) هنوز در قم مستقر بودند، برخی از یگانهای نظامی به صورت خودجوش میرفتند و روزانه از مقابل بیت امام (ره) اقدام به برگزاری رژه میکردند.
پس از هماهنگی و برنامهریزی رژه هوانیروز در برابر بیت امام (ره) در قم که کار هماهنگی آن توسط سرتیپ خلبان کریم عابدی و آیتالله اشراقی انجام شده بود، در نوزدهم تیرماه سال ۱۳۵۸ که مصادف با نخستین نیمه شعبان پس از پیروزی انقلاب بود، هوانیروز ارتش اقدام به برگزاری یک رژه هوایی و زمینی در قم کرد.
در این رژه که نخستین رژه رزمی مسلحانه زمینی و هوایی بعد از انقلاب بود، تعداد ۱۰۰ فروند بالگرد به همراه نیروهای پیاده زمینی شرکت کردند. آن رژه بازتاب وسیعی در رسانههای غربی داشت.
با توجه به اینکه آن روز، نیمه شعبان بود و مردم از جای جای کشور به قم آمده و کنار بیت امام (ره) جمع شده بودند، تراکم جمعیت در هنگام برگزاری رژه بسیار زیاد بود. آنقدر تراکم جمعیت در آن خیابان بالا بود که حتی جا برای رژه روندگان پیاده هوانیروز کم شده بود. مردم که از مشاهده پرواز بالگردها و رژه نیروهای پیاده هوانیروز به وجد آمده بودند، تشویقهایشان را به صورت مرتب ادامه میدادند و با آهنگ خاصی این شعار را سر میدادند: «درود بر برادر ارتشی».
امام (ره) هم از بالای منزل خود به همراه شهید فلاحی، حاجاحمدآقا و آیتالله اشراقی نظارهگر این رژه بودند. تیرماه سال ۱۳۵۸ جاده قم-تهران هنوز کامل نشده بود. بالگردهای هوانیروز در بخش انتهایی این جاده نشستند و همانجا هم سوختگیری کردند و مهیای برگزاری رژه شدند. امام خمینی (ره) که از نمایش قدرت بالگردها در رژه راضی و خوشحال شده بودند، رو به شهید فلاحی کرده و گفتند: «میشود که دوباره آنها پرواز کنند؟» با این جمله امام (ره)، دوباره بالگردها برگشتند و این بار با چراغهای روشن و ارتفاع پروازی کمتری به رژه پرداختیم.
خیلی از افرادی که در آن رژه شرکت کردند، بعدها شهید شدند. بعد از برگزاری رژه از امام (ره) تقاضا شد که فرصتی اختصاص دهند تا خلبانان رژه رونده بیایند و ایشان را از نزدیک ببینند. امام (ره) هم موافقت کردند، بالگردها را در بخش انتهایی جاده قم تهران قرار دادیم و دسته دسته به دیدار امام (ره) رفتیم.
نظر شما