به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران در حالی به یکی از قدرتهای موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمیرسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق در سالهای آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راهاندازی این یگان انداخت.
فائضه غفارحدادی، در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانیمقدم پرداخته است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «حاجمحسن هم صلاح ندید حرفش را پی بگیرد. بعد از جلسه، اسد همه ۱۲-۱۰ نفر سران و بدنه دولت و ارتش را مرخص کرد. حتی دستور داد که مترجمها هم بروند آن وقت روبهروی حاجمحسن نشست و به عربی گفت: مگه نمیدونید سوریه پر از جاسوسه که توی جمع عمومی حرف از موشک میزنین؟
و در ادامه توضیح داد که ما به دلیل شرایط جنگی فعالی که با اسرائیل داریم تمامی کم و زیاد شدن سلاحها و آرایش نظامیمان تحت نظارت شوروی انجام میشود و با وجود اینکه ما علاقهمند به پیروزی شما در جنگ هستیم ولی به هیچوجه امکان دادن موشک به شما نداریم یعنی در اصل چنین اجازهای به ما داده نمیشود. حاجمحسن ناامیدانه به اسد نگاه کرد. یعنی یک کشور اختیار سلاحهای خودش را نداشت؟ اسد نیم تنهاش را کمی به جلو خم کرد و با صدای آهستهتری ادامه داد: ولی برای اینکه حسن نیتم رو به شما اثبات کنم میتونم ترتیبی بدم که یگان موشکی ما طرز آمادهسازی و پرتاب موشکها رو به گروه ویژهای از شما یاد بدن.
لبخند روی لبان حاجمحسن نشست. همین هم غنیمت بود آموزشش را که میگذراندند خدا موشکهایش را هم میرساند.
از جلسه که درآمدند حاجمحسن تصمیم جدیدی گرفته بود، باید نقشهای میکشید که هر طور شده بتواند از قذافی موشک بگیرد.
آقارحیم از روی صندلی زهوار دررفته بلند شد و پشت میزش برگشت: از اونجایی که خودت هم باید با این تیم اعزام بشی یکی رو معرفی کن که اینجا پیگیر کار موشکها باشه. کسی که اگه موشکها قبل از برگشتن شما رسیدن بتونه اونا رو تحویل بگیره و مکان خوب بگیره و جابهجاشون کنه.
یعنی به این زودی قراره برسن؟
دو نفر از بچههای وزرات سپاه، از ماه پیش که دوباره رفته بودیم لیبی، موندن همون جا که پیگیر اجرایی شدن دستور و ترخیص موشکها بشن. معلوم نیست. شاید هفته بعد شاید هم سال بعد! لیبیه دیگه! خودت دیدی چه مدلی بودن.
آقارحیم کمی مکث کرد و ادامه داد: حالا کسی رو داری برای این کار؟
حسنآقا چند لحظه توی فکر رفت. بهترین آدمی که از پس این کار بر میآمد. شفیعزاده بود. ولی اگر یک تیم از بچههای خبره را برای آموزش موشکی جدا میکرد و شفیعزاده را هم میگذاشت برای این کار، چه کسی در این مدت توپخانه را اداره میکرد؟ در این دو سالواندی که سنگ بنای توپخانه را گذاشته بود، تلاش کرده بود تا توپخانه بتواند گوشهای از بار جنگ را به دوش بکشد.
حالا که گوشهای از بار جنگ به دوش آن بود، نمیتوانست به ادامه کارش بیتفاوت باشد. اگر میخواست در مدتی که نیست کار توپخانه لنگ نشود، هر طور شده نباید شفیعزاده را از آن جدا میکرد…»
نظر شما