گردان امام موسی جعفر (ع)
-
فرهنگنماز شب اجباری!
«شب سوم فرارسید، آقارحیم علاوه بر روشن کردن واکمن و نوار مناجات حاجمنصور ارضی در زیر پتو، دو سه نفر نیروی کمکی دیگر را فراخوانده و با خود به میدان رزم آورده بود، در این شب، جناحین صورت و هیچ جای پهلوی من از حمله آقا رحیم و همرزمانش سالم نماند!»
-
ناگفتههای عملیات فتحالمبین به روایت یک رزمنده (۲)؛
فرهنگخواندن نماز با تجهیزات کامل!
«چرا متوقف شدید؟! سرگرد عراقی جواب داد: زمانیکه به این نقطه و پیچ شیار رسیدیم، فرماندهان تحت امر من روی بیسیم اعلام کردند که صدها ایرانی جلوی ما را سد کردهاند و آتش آنها سنگین است. مترجم گفت: سرگرد! نیروهای ما فقط ۳۰ نفر بچه بسیجی بودند که چند نفر آنها زخمی شده بودند!»
-
ناگفتههای عملیات فتحالمبین به روایت یک رزمنده (۱)؛
فرهنگانتقال اسرای عراقی با بیل لودر غنیمتی!
«بچههای گردان که تا چند ثانیه قبل با رگبار گلولههای مستقیم تیربار در شیار زمینگیر شده بودند، ناگهان مشاهده کردند، تیربار عراقی به طرف هوا و آسمان شلیک میکند! نیروهای گردان از داخل شیار، بلند شده و اللهاکبر گویان به خط مقدم دشمن هجوم و سنگرهای دشمن را یکی پس از دیگری تصرف و پاکسازی میکنند.»
-
نوروز در جبهه به روایت چند رزمنده؛
فرهنگتحویل سال همراه با جنگندههای عراقی
«در کنار سفره هفتسین، دنیایی از دلتنگی به خاطر فراق فرماندهان و دوستان شهیدمان بر ما حاکم بود. موقع سال تحویل همه بچههای گردان به یاد دوستان شهیدشان گریه میکردند و اشک از دیدگان آنها جاری بود.»
-
فرهنگبچهسوسول کوچه شهید شد
«من و تو در همان محله دستگرد که آن روزها معلوم نبود روستا است یا شهر، در آن کوچهخاکی پشت دیوار خانههای گلی، روبهروی آن زمینهای زراعی که دورتادور خانهها را گرفته بود، ساعتها با بچههای دیگر هفتسنگ و گلکوچیک بازی میکردیم.»