«به همراهم گفتم این همان خانه است، گفت نه در این محله، همه خانهها دار و درخت دارد، اما حدس من درست بود. فرزند دوم آن مادر به فاصله یک هفته شهید شده بود. مادرش به من گفت، روی چشم این شهید هم گل محمدی گذاشتم و گفتم سلام مرا به حضرت زهرا (س) برسان و بگو من همین دو گل را داشتم.»
«مادران شهیدی که داغ عزیزانشان هنوز تازه بود، هرازگاهی گریهکنان پیش ما میآمدند و میگفتند خوشا به حال شما که خیاطی بلدید، ما گاهی موقع شستن لباسها، یک شصت، یک انگشت و یا یک تکه از گوشت مجروحان و شهدا را میبینیم و دل از کف میدهیم.»