در روایت شهرهای بینشان رابطه مخاطب، مؤلف و شخصیتهای داستان وضعیت منحصربهفردی است. ما مخاطبان همه تخیلی بودن شهرها را میدانیم، کالوینو و مارکو هم میدانند؛ اما قوبلایخان چه؟ تنها اوست که نمیداند شهرها خیالیاند.
فضای کالوینو بدیع است، دنیایی که میسازد ما را در مورد وجود و یا نبود آن دچار شک میکند. همین مسئله برای خان مغول هم اتفاق میافتد، البته او نمیخواهد داستانی رئال و یا سفرنامه بنویسد. او دقیقا به این فکر میکند که شهرهایش مملو از نشانههایی باشد که خواننده را به فضایی دیگر راهنمایی میکند.