به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، روابط انسان با خود، خانواده، دوستان و جامعهای که در آن قرار دارد بر یکدیگر تأثیرگذار است و ایجاد حتی یک تغییر کوچک در یکی از این سطوح میتواند برای کل سیستم رابطهای وی مفید باشد؛ درک این حقیقت برای حضور وی در شبکههای ارتباطی گسترده بشری بسیار اهمیت دارد.
مددکاران اجتماعی با مشاهده سه سطح از روابط و ارتباطات یک فرد، مسائل مرتبط با وی را تجزیهوتحلیل میکنند. نخستین سطح، سطح میکرو یا خرد است که رابطه فرد با خود و در اصل باورها و احساسات او در مورد خودش را بررسی میکند، سطح مزو شامل محیط نزدیک فرد، بهویژه خانواده و دوستان او میشود و سطح ماکرو یا کلان، جامعه بزرگتر را در بر میگیرد و شامل سیاستها و ارزشهای دولتی، اقتصادی و فرهنگی است.
رویکرد «میکرو-مزو-ماکرو» را میتوان برای تحلیل مشکلات این روابط سهگانه در بیماریهای مزمن مورد استفاده قرار داد، علاوه بر این مشخص شده است که ایجاد تغییر در هر یک از این سه سطح میتواند بر تمام سطوح سیستم رابطهای تأثیر بگذارد.
بیماریهای مزمن موجود برای روابط سهگانه
تنهایی یک تجربه ناخوشایند است که زمانی اتفاق میافتد که شبکه روابط اجتماعی یک فرد از نظر کیفی یا کمی دچار کمبود باشد. زمانی که انسان به اندازه کافی ارتباط برقرار نمیکند با احساس تنهایی مواجه میشود. این احساس یک علامت هشداردهنده است که وی را از نیاز برآوردهنشده او به ارتباط آگاه میکند و با ایجاد مشکلات بسیار همراه است؛ مشکلاتی که با از بین بردن فرصتهای تعامل به بروز اختلال در ارتباطات یادشده در سه سطح میکرو، مزو و ماکرو همراه است.
مبتلایان به بیماریهای مزمن بیشتر با کل وجود این احساس و مشکلات را تجربه میکنند. بیماریهای مزمن بهطور گسترده به عنوان شرایطی تعریف میشود که یک سال یا بیشتر طول میکشد و به مراقبت پزشکی مداوم، محدود کردن فعالیتهای زندگی روزمره یا هر دو نیاز دارد.
در سطح میکرو، باورهایی که انسان در مورد خود دارد بر روابط وی تأثیر میگذارد. بسیاری از افراد درگیر با بیماریهای مزمن، نسبت به بیماری خود احساس شرمندگی دارند و بر این باور هستند که بیماری باعث میشود دوستداشتنی نباشند. آنها احساس میکنند که علائم بیماری مزمنشان، آنها را بیش از حد نیازمند میکند و باعث میشود باری اضافه بر دوش شریک زندگی والدین و دوستان خود باشند. باور این افراد به اجتناب ورزیدن از برقراری ارتباط با دیگران حتی خانواده خود منجر میشود یا آنها را به مخفی کردن بیماری یا تأثیرات ناشی از آن بر زندگی روزمرهشان سوق میدهد.
روابط بین فردی انسان با اعضای خانواده و دوستان وی نیز تحت تأثیر بیماریهای مزمن قرار دارد که میتوان آن را در سطح مزو مشاهده کرد. بسیاری از افراد درگیر با بیماریهای مزمن با درک نشدن یا دریافت اظهارنظرهایی مواجه میشوند که از این درک نشدنها نشئت میگیرد. آنها ممکن است از اینکه چیستی بیماری مزمن آنها توسط اطرافیانشان درک نمیشود، احساس ناامیدی داشته باشند. در واقع بسیاری از انسانها، آگاهانه یا ناخودآگاه، از آسیبپذیری ذاتی بشر در برابر مسائل گوناگون هراس دارند و وجود یک بیماری مزمن در بدن آنها باعث میشود این احساس به منصه ظهور برسد. انسان در واکنش به این احساس، با فاصله گرفتن از دیگران از خود در برابر احساسات دردناکی که ممکن است برای وی پیش بیاید دفاع میکند.
سطح آخر، سطح ماکرو است که روابط فرد با جامعه بزرگتر مدنظر قرار میدهد. این سطح به فعالیتهایی اشاره دارد که انسان را در تماس و ارتباط با دیگرانی قرار میدهد که برای او ناشناس هستند، اما حضورشان یادآور این امر است که هر انسانی بخشی از یک بافت بزرگتر زندگی جمعی است. حضور در اجتماع و بهرهگیری از فضاهای عمومی میتواند برای مبتلایان به بیماریهای مزمن دشوار باشد، چراکه علائم بیماری آنها ممکن است در میان جمعیت تشدید شود حال آنکه استفاده از فضاهای عمومی یک راه مهم برای برقراری ارتباطات و ناتوانی در بهرهگیری از آن بهمعنای از دست رفتن فرصتها است.
رفع موانع بیماریهای مزمن و برقراری ارتباط
در هر یک از سطوح میکرو، مزو و ماکرو امکان به کار گرفتن مداخلاتی برای کاهش موانع بالقوه بیماریهای مزمن بهمنظور برقراری ارتباطات وجود دارد. قابل توجه اینکه ایجاد تغییرات در هر یک از این سطح بر دیگری نیز تأثیر میگذارد و باعث تغییر در آنها میشود، چراکه این سه سطح با یکدیگر مرتبط است و مداخله در یکی از آنها یک اثر مواج بر دیگری دارد.
رفع احساس شرمندگی، ناراحتی و عصبانیت در زمینه بیماری مزمن در سطح خرد میتواند به بهبود ارزش خود منتهی شود. این امر باعث میشود فرد به جای دوری گزیدن از دیگران و پناه بردن به آغوش غم و اندوه، تفکراتی که باعث میشود فکر کند بیماری باعث میشود هیچ دوستی نداشته باشد و کسی وی را دوست نداشته باشد را از خود دور کند و بهعکس او را به آغوش دیگران سوق دهد. با دریافت این مداخله فرد درمییابد که با وجود هر نوعی از بیماری، وی شایسته برقراری ارتباط با دیگران است.
بهبود روابط با خانواده و دوستان مستلزم صداقت و اعتماد همه طرفین و مستلزم رهایی آگاهانه از احساس گناه و سرزنش برای بیماری است که این امر به سطح مزو بازمیگردد. زندگی با یک بیماری مزمن برای هر دو، خود بیمار و اطرافیان وی استرسزا است. یک بیمار مزمن بیشتر به دلیل مریض بودن احساس گناه میکند و عذاب وجدان اعضای خانواده یا دوستان او از به کار نگرفتن تلاش کافی برای حفظ آرامش یا مراقبت از وی ناشی میشود.
علاوه بر این ممکن است این فرد از سوی اطرافیان محکوم شود که به دلیل وجودش آنها امکان انجام بسیاری از فعالیتها را ندارند. خود بیمار نیز میتواند دیگران را به خاطر ناامید کردنش مورد سرزنش قرار دهد یا از سوی آنها مورد شماتت قرار گیرد که چرا همیشه بیمار است و هرگز بهبود پیدا نمییابد. احساس گناه یا سرزنش کردن اقدامات غیرمفید استرسزایی است که مانع از بهبود روابط میشود و مقابله با آنها نقش بسزایی در کمک به یک بیمار مزمن به برقراری ارتباط با اطرافیان ایفا میکند.
در سطح ماکرو نیز میتوان گفت که افزایش استفاده فرد از فضاهای عمومی در برقراری ارتباط وی با جامعه بسیار مهم است. این فرد باید خود تشخیص دهد که برای ایجاد احساس راحتی بیشتر در این استفاده به چه چیزهایی نیاز دارد، این احتیاجات ممکن است شامل استفاده از وسایل کمک حرکتی یا دسترسی آسان به داروها و امکانات در صورت بروز علائم بیماری وی باشد. برنامهریزی برای آنچه که ممکن است مورد نیاز واقع شود، قبل از بیرون رفتن اضطراب را کاهش میدهد و ترسیم یک مرز مهم مراقبت از خود به یک فرد مبتلا با بیماریهای مزمن کمک میکند دست دوستی به سمت جامعه دراز و با آن آشتی کند.
نظر شما