به گزارش خبرنگار ایمنا، همه عناصر تشکیلدهنده تصویر در عین بیربطی به یکدیگر ربط دارند، با مشاهده هر اثر باید دقیقهها آن را مشاهده کنی تا عناصر تشکیلدهنده اثر را بهخوبی درک کنی، بهجای اینکه تابلوها با تو حرف بزنند، عناصر و نمادهای به کار رفته در آن حرف میزنند، هرچند اسب، ماهی، خروس در تمام تابلوها بهعنوان عناصر تشکیلدهنده اثر بهصورت مشترک بهکار برده شده اما در هرکدام از آثار این عناصر به شکل متفاوت پرداخته شده است.
حس تقلا برای رهایی از وضعیت موجود در تمام آثار حس میشود، حسی که حتی رنگ آبی نیلی زمینه تمام آثار نمیتواند آن را برای مخاطب کاهش دهد، بیان ناگفتهها بهوسیله نمادها بهترین توصیفی است که میتوان از نمایشگاه نقاشی «اسب، خروس، ماهی» که در گالری اکنون برپا است، داشت.
محمد خلیلی، پیشکسوت هنر نقاشی متولد سال ۱۳۴۲ از شهرستان ساوه است که حدود ۲۵ سال به شکل حرفهای در کار هنری اشتغال دارد. وی دارای تحصیلات کارشناسی ارشد نقاشی در دانشگاه تربیت مدرس، است در این سالها سالانه دو تا سه بار در کشورها و شهرهای مختلف همچون کانادا یا اصفهان نمایشگاههای مختلفی برپا کرده که حدود ۲۰ نمایشگاه از آن انفرادی بوده است. شرح زیر ماحصل گپوگفت کوتاه خبرنگار ایمنا با این استاد نقاشی به بهانه برگزاری آخرین نمایشگاهش در گالری اکنون است.
ایده برگزاری نمایشگاه «اسب، خروس، ماهی» از کجا شروع شد؟
قبل از اینکه فعالیتهایی در حوزه برگزاری نمایشگاه «اسب، خروس، ماهی» را آغاز کنم، مطالعات وسیعی در حوزه هنری با مشارکت و حضور فعالانه ۳۰ دانشجو از دانشگاههای مختلف داشتیم و در ابتدا با محوریت حوزه هنری اصفهان فراخوان زدیم.
من چون در دانشگاههای مختلف تدریس داشتم با فضاهای هنری زیادی آشنا بودم و میدیدم افرادی که وارد دانشگاه و فارغالتحصیل میشوند، دچار نوعی سردرگمی هستند؛ چراکه تعریف منسجمی از هنر در محیط هنری ندارند. بنابراین این افراد را در حوزه هنری گرد هم آوردیم تا به تعریفی از هنر برسیم؛ چراکه معتقدم هنر تعریفنشده یا اگر تعریفشده همه گسیخته و نامنسجم است.
افراد مشارکتکننده نقاش و هنرمند بودند. آن زمان اتفاقات و رخدادهایی که در هنر ایران از جمله فلسفه هنر ایران، هنر و فلسفه غرب، تاریخ هنر و همه حوادثی که در عرصه هنر به نحوی افتاده بود را تحلیل و نقطه ضعفها و قوتهای این بخشها را بررسی کردیم.
در ادامه به حوزه سینما وارد شدیم. هنرمندان معروف را یکبهیک بررسی کردیم. در مجموع این فرآیند شش سال به طول انجامید. در این مدت حدود ۵۰ جلسه برگزار شد و حاصل این نشستها اطلاعات و مطالعاتی جالب توجه بودکه من قصد داشتم آنها در دانشگاه پیادهسازی کنم؛ پس آنها را در هر دو مرکز آموزش عالی سپهر و هنر اصفهان در قالب یک برنامه ارائه کردم و به شکل عملی نیز روی این موارد کار کردیم.
این کار به دوران شیوع کرونا برخورد کرد. در این زمان بود که از فرصت قرنطینه در منزل استفاده کردم. برای اینکه بدانیم هنر چیست، خروجیهای مباحث آن و برای خروج از بنبست کارهای عملی را دنبال کردیم. این مورد خاص نیز دو سال و نیم طول کشید و ۱۵۰ کار از یک متن خروجی داشت، سپس یک متن مادر انتخاب میکردیم و آن را گسترش دادیم.
بهعنوان مثال متن مادر یک نقاشی از دوران صفوی مربوط به سلطان محمد با نام «شستوشوی شیرین در چشمه» بود. این متن بسیار معروف است و همین مبدأ کارمان شد. شروع کردم و نمادها را از آن گرفتم. متنهای دیگر را نیز از جاهای دیگر گرفتم و به متن خودم افزودم و در حقیقت آن را گسترش دادم.
متنها از کجا گرفته شد؟
متنهایی که در فرهنگ خودمان درباره نمایش، فیلم، مجسمه، نوشتار، ادبیات و شعر و هر عنصر فرهنگی بود، به شکل تصویری کار کردم. اسبی در متن مادر به نام اسب خسرو و شیرین وجود داشت؛ در این هنگام اسبها حرکت کردند و وارد کارهای ما شدند. بهمرور ماهیت اسبها تغییر کرد. بعد از آن خروس وارد شد و این نماد دیگری بود. اسب، خروس و سپس ماهی در فرهنگ ایرانی جایگاه خاصی دارد که در ادبیات ایران تثبیت شده است. این اتفاقها هرکدام نقشی در کار ما ایفا کرد.
برای فردی که کمتر با هنر مدرن و پستمدرن آشنا است این سوال مطرح میشود که این متنها به چه میزان اهمیت دارد که هنرمند آن را بهعنوان محور تولید آثار نمایشگاهیاش همچون نمایشگاه «اسب، خروس، ماهی» درمیآورد؟
هر نماد یک متن است و هر متن به گسترهای اشاره دارد. شما یک کلیدواژه تصویری را به نمایش میگذارید؛ اسب درواقع یک کلیدواژه تصویری است، همانطور که در ادبیات هم کلیدواژه داریم که ساختار کلی متن را شکل میدهد. کلیدواژه تصویری هم ساختار کلی متن نقاشی را تشکیل میدند. وقتی متن از جایی دیگر، با متن مادر ترکیب میشود، نتیجهای حاصل میکند که از آن به آن گسترش معنا یا چندمعنایی تعبیر میکنیم.
این موضوع بهمرور گسترش مییابد؛ مخاطب ما مردمی هستند که در زمان ما زندگی میکنند و به نحوی با مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ارتباط هستند و دغدغه دارند.
ما درواقع با مردم حرف میزنیم با آنها گفتوگو میکنیم و ارتباط میگیریم و از نظر فکری دادوستد میکنیم. حتی با سایر افراد در جاهای دیگر و دیگر کشورها ارتباط میگیریم؛ از جمله با مخاطبانی از اوکراین، کره جنوبی، اسکاتلند، انگلستان و آمریکا.
نمایشگاه اخیر شما بیانگر چه موضوعی به مخاطب است؟
اسب، خروس و ماهی کلیدواژههای اصلی آثار است. اسب از زمان ایران باستان، نماد فکر است و هرکسی قصد حرکت کردن کند، باید مرکب داشت باشد. اسب نماد حرکت است و از قدیم این حیوان نجیب، وسیله حملونقل بوده است.
به افرادی که در ایران باستان اسب تربیت میکردند، تربیتکننده اسب نامیده میشدند، مانند گرشاسب، لهراسب یا طهماسب. این عده افرادی بودند که اندیشههای خودشان را در قالب تربیت منتقل میکردند. در معراج حضرت رسول هم اسب نقش دارد. درواقع این اسب است که فکر را بالا میبرد و به پرواز درمیآورد.
ماهی نماد چیست؟
ماهی نماد حیات و زندگی در هر شرایطی است. خیلیها نمیتوانند زیر آب زندگی کنند. پرسوناژهای من از دورهای به درون آب میروند یعنی اینجا برای من مهم نیست آب میتواند نماد غرقشدگی و مرگ یا حیات و جاودانگی باشد؛ چراکه بدون آب نمیتوان زندگی کرد.
تمام شخصیتهای ما به نحوی زیر آب هستند، میپرسید چرا؟ میگویم اینها نوع دیگری از تنفس را تجربه میکنند. بنابراین زمانی که ماهی وارد ادبیات ما میشود، ماهی سیاه کوچولو پشتوانه تمام اندیشهها از مبدأ تا مقصد است آنهم گسترهای از اتفاقات و رخدادهای فرهنگی ما است که در جایگاه فرهنگی نقش ویژهای دارد.
نماد خروس چطور؟
خروس نماد آگاهی است و ما بامدادان با صدای خروس بیدار میشویم. خروس در ادبیات ما جایگاه خاصی دارد. "هنگام سپیدهدم خروس سحری / دانی که چرا کند نوحهگری؟ "
خروس به شکل غریزی آگاهیدهنده است. او در هفتطبقه در معراج پیامبر نقش دارد. در آثار نمایشگاه، خروس سپیدی از طبقه دوم تا اول کشیده شده است که قدبلند است و صدای رسایی دارد. خروس در ادبیات مذهبی و فولکلوریک هم جایگاه دارد.
در اینجا باید اشاره کنم که هر فردی در هر دورهای درباره نمادها سخن گفته است. شیرین از فردوسی آغاز میشود و یک شخصیت منفی دارد. نظامی گنجوی از آن یک منظومه درست میکند و از آن، گستردهخوانی میکند. وحشی بافقی فرهاد و شیرین را میسراید و گستره دیگری میگشاید. شیرین در ادبیات، نقشها و نقاشیها نقش دارد.
آیا میتوان اینگونه نتیجه گرفت که نمایشگاه برای مخاطب خاصی طراحی شده است؟
درواقع این نمایشگاه هم برای مخاطب عام و هم مخاطب خاص تعریف شده است.
آیا هر مخاطبی میتواند این نمادها را رمزگشایی کند و متوجه پیام آثار نمایشگاه شود؟
وقتی در حال نقاشی هستیم گسترهای میگشاییم. افرادی که سن پایینی دارند جذب رنگ آن میشوند. افرادی که سطح بالاتری دارند جور دیگری برداشت میکنند؛ این رمزگشایی مربوط به نمادهای دیگر است. نمادها برای هر دوره از تاریخ و سن خاص، یک غذای مناسب دارد که کسی را بینصیب نمیگذارد.
این درواقع یک هرمنوتیک است؟
بله و بستگی به این دارد که شما چه کلیدی در دست دارید؟ هر کلیدی داشته باشید، من یک سری قفل برای شما گذاشتهام که میتوانید آن را باز کنید.
در کل این نمایشگاه چه پیامی را میخواهد به مخاطب ارائه کند؟
اسب، خروس و ماهی بیانگر دغدغههای انسان امروزی است.
چرا شخصیت مرد در آثار کمرنگ است و زن حضور پررنگتری دارد؟
زن همان شیرین است. همه افرادی که دستی بر کار هنری دارند به نحوی از انحا درباره این پرسوناژ حرف زدهاند، تحلیل کردهاند و نظر دادهاند. هنرمندانی بودند که در قالب شعر، متن ادبی، نقاشی کار کردند و حتی عباس کیارستمی درباره شیرین فیلم ساخت.
شیرین چه ویژگیای دارد که همه بزرگان و شاعران در ادوار مختلف آن را مد نظر داشتهاند؟
شیرین نماد و تیپ خاصی از انسان است. از قعر تاریخ تا امروز فرازوفرودهای زیادی داشته و به اینجا رسیده که هر فردی نسبت به خودش درباره این نماد سخن گفته یا شعری سروده است. شیرین نماد بانوی ایرانی است.
پس بهراحتی میتوان در این نمایشگاه یک سیر تاریخی از ایران باستان تا امروز را مشاهده کرد؟
در بررسی ششساله متوجه شدیم هنر در درجه اول روایت است.
در تعدادی از آثار درخت هم اضافه شده است. درخت نماد چیست؟
درخت در دوران پادشاهی ساسانیان نماد زندگی بود و قطعهقطعه شدن آن چند استعاره دارد؛ چندآوایی است و تکآوایی نیست. اگر بخواهم بهطور دقیق بگویم منظورم چیست، اثر هنری من بیارزش میشود. اگر در همان حیطه راز و رمز باقی بماند، زیباتر است.
پاها در آثار پوشش ندارند و رنگ متفاوتی دارند. چرا؟
پاها و کفشها زردرنگ هستند و رابطه و نسبتی بین آنها وجود دارد. کافی است درباره کفشها جستوجو کنید که چه اطلاعاتی پشت آنها است. همین زرد بودن عامل رابط است. عناصر در این آثار با هم دیالوگ دارند. همانطور که گفتید هرمنوتیک است یعنی از جایی پیام را میگیرند و بهجایی دیگر منتقل میکنند یا با هم حرف میزنند یا جمع میشوند و با هم صدا میکنند. این یک حالت حماسی دارد و حماسه نیز زمانی روی میدهد که زبان به خطر افتاده باشد، مانند زبان فارسی در زمان فردوسی.
اینجا فردی یا گروهی بلند میشود. حماسه فریاد است و تغزلی نیست؛ یک هجوم و فریاد بلند است. موسیقی هم که پخش میشود، حماسی است. من لحن حماسی را انتخاب کردم چراکه حماسه تأثیرگذار و پیشرو است.
گویا آثار همیشه در تلاش هستند که بهجایی برسند. همینطور است؟
وقتی تلاش میکنید در حقیقت دنبال ناکامی نیستید. ذات آدمی متلاطم است.
آرامش در آثارتان نیست و درواقع تلاطم دارد. این برای چیست؟
آرامش برای وقتی است که همهچیز سر جایش باشد. زمانی است که چیزی سر جای خودش قرار نمیگیرد. اینجا هیجان، تلاش، فریاد و سنخ حرف زدن فرق میکند، هجومی میشود و تدافعی نیست؛ اینکه بایستی و ببینی همهچیز گلوبلبل و ساکن است و مشکلی ندارد و حلوفصل شده است. اینها در قالب نمادها هرکدام در حال سروصدا هستند. اینها وظیفه خودشان را با سروصدا کردن، بیان میکنند و سعی میکنند چیزی را به شما القا کنند.
مجموعه کارها و چیدمان آثار حالت موجگونه دارند. روی موسیقی و چیدمانهم فکر شده است تا اثرگذاری بیشتری داشته باشد. نمیدانم اصفهانیها چقدر با این فضاها آشنایی دارند اما اینها زمانی که وارد فضایی دیگر شود بهتر دیده میشود. درست مثل اینکه تار صوتی روی ذهن شما بیفتد و صدای شما را بشنود.
درواقع آثار شما بیان ناگفتهها در قالب هنر است؟
در حقیقت هنر همین است. هنر پشت چیزهایی میرود که ناگفتنی است و بهقدری آن را گسترده میکند؛ شبیه یک خان گسترده که وقتی سر سفره آن مینشینی طعام خود را برمیداری.
در آثار شما مرزی برای سیاهنمایی مشخص شده است؟
سیاهنمایی یعنی اینکه چیزی که واقعیت ندارد را تلقین کنید. نماد استعاره و بیان استعاری یک بیان شاعرانه است. مجاز و کنایه و زبان هنر است. اگر قرار باشد صریح حرف بزنیم این دیگر زبان هنر نیست و زبان گزارش است. گاهی اثر به ۱۰ معنا اشاره میکند و چندآوایی است.
شما یک برداشت میکنید، روزنامهنگار یا شاعر برداشت دیگری میکند. هر فردی بهتناسب اطلاعاتی که دارد نسبت به این خوان گسترده طعامی برمیچیند و میرود.
چرا از اینهمه متن، شیرین را انتخاب کردید؟
شیرین شخصیت جالبی است که همه هنرمندان و شاعران از آن سخن گفتهاند. فردوسی، نظامی، وحشی بافقی، حافظ، مولانا، سعدی، سهراب سپهری و همه شاعران دیگر انگار حرفی درباره شیرین دارند و دوست دارند بیانی در این رابطه داشته باشند.
پس نمایشگاه شما شیرین باستان تا شیرین معاصر است؟
اینکه شیرین است یا نیست استعاره است؛ خودِ شیرین استعاره است. برخی از آثار خواب شیرین است و اینقدر استعاره است که میتوان آن را به هر چیزی ربط داد.
سخن پایانی؟
یکی از نمادهای تصویری دیگر معماری است. متن کار من همه معماری اسلامی ایرانی است. قوسها فلسفی دارند و عناصر تشکیلدهنده فرهنگی ما معماری است.
کشورها از طریق معماری شناخته میشوند. هر کشوری بروید معماری آن شاخص است. معماری تجسم اندیشههایی است که از زمانهای کهن مانده است و میماند و در هر دورهای مرمت و بازسازی میشود. این نماد بهعنوان متن کار من در همه کارها دیده میشود. تکثر گنبدها و تعداد زیاد آنها که گاهی محروم شوند، گاهی زیاد، گاهی کم و گاهی رنگی یا جمع میشود، انگار دنیای دیگری در معماری باز میکند که مخصوص هنر نقاشی است.
ما از معماری به نفع نقاشی ترجمانی میزنیم و آنها را به نقش تبدیل میکنیم. اینها از حالت معماری و تجسم عینی خارج میشود و به عنصر بصری درمیآید.
نظر شما