۱۲ آبان ۱۴۰۱ - ۰۷:۰۰
شهردار زبیدات

نوجوانی کوچک‌اندام، خوش‌بیان با حرف‌های بزرگ‌تر از خود، حاضرجواب و خوش‌برخورد بود. گمان می‌کنم ۱۴سال بیشتر نداشت. از خصوصیات خوبی برخوردار و آموزش‌های جنگ را خوب یاد گرفته بود. با زرنگی و چابکی در همه گردان‌ها جا داشت و بالاخره خودش را در عملیات محرم حاضر کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، دفاع مقدس مهد پرورش دلاورانی است که با اقتدا به اسوه‌های تاریخ، حماسه‌ای آفریدند که دشمن انگشت به دهان در تعجب این همه شجاعت و ازخودگذشتگی است، دلاورانی که سن بعضی از آن‌ها به ۱۵ سال هم نمی‌رسید.

هادی شیرازی در کتاب «سیزده ساله‌ها» به روایت حضور شهید مهرداد عزیزاللهی در جبهه پرداخته است.

«حین عملیات بچه‌ها بیشتر از نقاط تعیین شده پیش‌روی کرده و شهر نفت‌خیز زبیدات را هم تصرف کرده بودند. خبرنگارهای خارجی، خودشان را رساندند. یکی از خبرنگارها با این نوجوان زرنگ و چابک، برخورد کرد. از حضور این نوجوان با این جثه کوچک در عملیات متعجب شد.

تو اینجا چکار می‌کنی؟

من شهردار زبیداتم!

چند روز بعد، روزنامه‌ها به طنز نوشتند: شهردار زبیدات عراق، انتخاب شد. شهردار زبیدات بعدها به شهادت رسید. او مهرداد عزیزاللهی بود.

***

چهره معصومانه و کودکانه‌ای روی تلویزیون نقش می‌بندد، اوایل جنگ است، خرمشهر آزاد شده است. صحبت‌هایش اما به نوجوان نمی‌ماند. چون مردان الهی سخن می‌گوید، مثل مردان خدا. مردان خدا را مردان خدایی می‌شناسند. امام خمینی (ره) هم آن شب او را از سیما، تماشا می‌کند و دستور می‌دهد تا این نوجوان را به محضر ایشان ببرند، همیشه آموزگاران، شاگردان خوب را بهتر تحویل می‌گیرند!

امام مهرداد را می‌بیند و بازوی او را بوسه می‌زند و او هم دست امام را می‌بوسد.

***

وقتی می‌آمدی جبهه، پدر و مادرت راضی بودند؟ از آن‌ها اجازه گرفتی؟

«پدر و مادر من اتفاقاً زمینه آمدن به جبهه را خودشان درست کردند. واقعاً از آن‌ها تشکر می‌کنم که اجازه دادند بیایم جبهه. به بقیه پدر و مادرها هم می‌گم این قدر احساساتی نباشند. وابسته نباشند به فرزندشون که بیاد جبهه… بگذارید فرزندتون بیاد، خودشان بیایند ساخته بشن در این جبهه‌ها. به نظر من هر کس حداقل باید یک هفته بیاد و جبهه‌ها را حتی به صورت تماشا نگاه کند.»

کد خبر 616427

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.