به گزارش خبرنگار ایمنا، کمالالدین محتشم کاشانی از مشهورترین و نامدارترین شاعران دوره صفوی و شاعر دربار شاه طهماسب صفوی بوده است. نام او علی و فرزند خواجه میراحمد بود.
همانطوری که در عالمآرای عباسی و در رساله معروف نقل عشاق وی درج است، گرچه در اوان جوانی اشعار ذوقی و قصیده مدحی و غزل میگفت ولی بعدها به علت تمایل دینی و تشویق سلطان صفوی و احساسات مذهبی تشیع در دربار روش خود را عوض کرد و اشعاری مبنی بر تذکره مصائب، سختیها و وقایع دینی و خلاصه مرثیه پرداخت و در همین سبک نیز شهرت گرفت، بهطوری که میتوان او را معروفترین شاعر مرثیهسرای ایران دانست.
گرچه پیش و بعد از او چندی از شعرا از این راه رفتند لکن هیچکدام نتوانستند به پای او برسند و پایه سخن تا مرتبه او را بالا برند. مولانا قصاید را به سبک قدما و غزلیات را به سبک جامی و وحشی که به سبک عراقی نزدیکتر است، میساخته و مهارت خود را بهویژه در ساختن غزلهای شورانگیز و عاشقانه نمایان کرده است.
مرثیه دوازدهبند محتشم که شاید اولین نمونه از این طرز شعر است در ادبیات پارسی با آنکه قریب چهارصد سال از زمان آن میگذرد و هزاران شاعر به پیروی از آن، ترکیب بندهای مختلف ساختهاند به جرأت میتوان گفت که هنوز هیچکدام به گیرایی و تأثیر عمیق آن در روح نمیرسد.
مطابق حکمی که وی از پریخان، دختر مقتدر شاه طهماسب داشته است، تمام شعرای کاشان که میخواستند اشعاری به دربار پادشاه صفوی بفرستند، موظف بودهاند اول اشعار خود را به نظر محتشم برسانند و در صورت تصویب وی اشعار را ارسال کنند.
کلیات اشعار محتشم پس از مرگ وی، بنابر وضعیت او به دست شاگردش تقیالدین محمد کاشانی در پنج کتاب شعر و دو کتاب آمیخته از نظم و نثر شامل صبائیه شعرهای دوران نوجوانی محتشم، شبابیه شعرهای دوران جوانی، شیبیه شعرهای زمان پیری، ضروریات در بردارنده ماده تاریخها، معمیات شامل معماها و جلالیه تدوین شد.
ذبیحالله صفا عقیده دارد که محتشم در شعر و نثر پیرو استادان پیشین است و چنان است که میخواهد شیوه شاعران پیشین از سده هشتم را در قصیدههای خود تجدید کند و اگر چه در بعضی از بیتها چنانکه باید از عهده این پیروی بر نیامده اما در بسیاری دیگر گامهای خود را به قدمهای استوار آنان نزدیک ساخته است.
مولانا محتشم که شاعری متدین بود قصیدهای ۴۲ بیتی در مدح رسول اکرم (ص) و با ردیف آفتاب سروده که این بیت از آن قصیده است:
«از بس که چهره سوده ترا بر در آفتاب / بگرفته آستان ترا برزر آفتاب»
تذکرهنویسان به اتفاق سال وفات او را ۹۹۹ هجری قمری و در ۹۱ سالگی ذکر کردهاند. قبر محتشم کاشانی در محله پاقپان (کوی محتشم کاشان) قرار دارد.
مرحوم حاج ملاعلیآقا واعظ تبریزی در شرح حال «محتشم» و قصه سرودن ترکیببند مشهورش، چنین نوشته است: آنچه که به شعر محتشم بعد عرفانی و حماسی بیشتری میدهد حکایتهای نقل شده در مورد سروده او است که حکایت از دست دادن حالت مکاشفه در خواب به این شاعر پارسیگوی و ابلاغ بخشی از آن شعر در آن حالت به او دارد.
گویند، چون پسر مولانا محتشم درگذشت، مرثیهای در سوگ پدر گفت. شبی حضرت علی (ع) را در خواب دید. فرمود: «ای محتشم! از برای فرزند خود مرثیه گفتی، چرا برای قرة العین من نگفتی؟!» صبح بیدار شده، در اندیشه این خواب بود، که شبی دیگر بار، در خواب دید که فرمود: «مرثیه به جهت فرزندم حسین بگو!» عرض کرد که فدایت شوم! چه بگویم؟! فرمودند که بگو: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، بیدار شد مصرع دیگر در خاطرش بود همان ساعت به یمن توجه امیرالمؤمنین (ع) شروع کرد، تا به این مصرع رسید: «هست از ملالگر چه بری ذات ذوالجلال…» مصرع دیگر به خاطرش نمیرسید.
چند روز بر این بگذشت، شبی حضرت مهدی (عج) را در خواب دید که فرمودند: «او در دل است و هیچ دلی نیست بیملال!» غرض اینکه شبههای در این نیست که مرثیه آن مرحوم، قبول جناب حضرت رسول مختار (ص) است، لهذا این قبولیّت را به هم رسانیده است و الّا بهتر از این شعر میتوان گفت. چو این آسان گرفتم، میشود ربط سخن حاصل / قبول خاطر دلها خداداد است، میدانم!
نظر شما