به گزارش خبرنگار فرهنگی ایمنا، در تعریف شعر سخن ها رفته و از دوران ارسطو تا شفیعی کدکنی، اندیشه ورزان بسیاری به تعریف آن پرداخته اند. کوتاه سخن این که سخنی لطیف است جوشیده از دل برخی آدمیان که بسته به زبان و زمان شاعر، گاهی از عراق و شام فراتر می رود و گاهی نیز قرن ها و سال ها لای سطور یک ورق باقی می ماند.
سال ها از وضع قواعد عروض گذشته و دیگر گنجیدن در قالب فعلاتن یا فاعلاتن معیار شعر بودن یک شعر نیست، جوهرۀ آنچه امروز آن را شعر می نامیم بیان یک معنی لطیف با رستاخیز کلماتی آهنگین است و این دقیقا بر خلاف کنارهم چیدن آن کلماتی است که با هدف رساندن یک آهنگ از پی هم می آیند و بس. توجه به معنا در گفتن از هر موضوع و مسئله ای در شعر ضروری است و ضروری تر هنگامی که شاعر بخواهد با کلماتش ابعاد یک واقعه را شرح دهد و وصف فاجعه ای کند که برای پیشوا و امام محبوبش رخ داده.
شعر بد
موضوع گزارش پیش رو شعر بد و شعر خوب است، آن جا که کلمات وظیفه دارند در مورد معنایی به بلندای حسین (ع) سخن بگویند. غمبار است که اخیرا شاعران جای خود را به سبّاکان داده اند، آن ها که کلمات را بر مبنای آهنگ مطلوب مداح، ردیف می کنند و شعر می سازند و هر سال، هر محرم، در مجالس و محافل و ماشین ها ما را شاهد رژۀ بیت هایی می کنند که گاهی اگر بدون آهنگ خوانده شوند، برای عزاداران حسین (ع) شرم آورند. نمونه ای از این اشعار بد را در این گزارش بی آنکه آهنگی به آن حزن و نوا بدهد مرور می کنیم و بعد به ذکر نمونه هایی از شعر خوب می پردازیم، بلکه بی اندیشه سوگواری کردن و آهنگ را بر معنی برتری دادن از سرمان بیفتد:
_نوار مغز سرم، در محضر دکترا، خط خطی و قاطی بود/ طبیب توی مطب، متحیر صدا زد، این چه نوار مغزی بود؟
می دونی چی دادم، جواب دکتر؟ /علت عیبش اینه آقای دکتر
من روانی ام/ روانی حسین
خط خطی شده/ از عشق حسین
_گل ماهمی تو پشت و پناهمی تو/ سوز و آهمی تو عفو و گناهمی تو
ای که آیینۀ روی الهمی تو/ به گدایی خوشم وقتی که شاهمی تو
شبای روضه که میشه/ چشم به راهمی تو
فقط نگاه کن یه نظر/ قتلگاهمی تو
_ قد و بالای تو سردارو بنازم/ خم ابروی تو شد راز و نیازم
تو که با ناز نگات منو کردی زا به رات/ چی میشه بشم فدات ای نازنینم؟
_ آسمونا بی تو تاریک و سرده/ گریه و ناله م از روی درده
این دل تنگم عقده تو کرده/ تپش قلبم ذکر حسینه
تو فکرتم دو سه روزه/ دلم از غصه می سوزه...
شعر خوب
هنوز بعد از این همه سال آنچه می توان در صدر اشعار خوب عاشورایی نشاند، شعر محتشم کاشانی است. شناخت این شاعر از آن که در مرثیه گفتن برای او لب به سخن گشاده غنا و عمقی به این بیت ها بخشیده که می تواند بی نیاز از هر گفت تازه ای سال ها و قرن ها خوانده شود، چون «باز این چه شورش است» که هنوز زینت بخش پرچم های سیاه ماست و هرگز کهنگی نداشته و نخواهد داشت. اگر سبّاکان و مداحان بی مطالعه، بی هراس از دست دادن کرسی ها، فقط یک محرم سکوت پیشه کرده و از روی این بیت ها بخوانند، هیچ دستاویزی برای به سخره گرفتن اصل آنچه این سال ها «شعر بد» بر آن سایه انداخته برای دشمنان ما باقی نخواهد ماند، امام حسین (ع) آنگونه که باید، به نسل جدید معرفی خواهد شد و نیازی به تطابق شعر عاشورا با جدیدترین آهنگ های روز نخواهد بود. در این مجال مروری بر بیت های زیبایی از ترکیب بند محتشم کاشانی خواهیم داشت:
_روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه بر آمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار...
_این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوزتشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست...
_ای زادۀ زیاد نکرده است هیچ گه
نمرود این عمل که تو شدّاد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای؟
بهر خسی که بار درخت شقاو ت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای؟
با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای...
شعر پر مغز و مفهوم آیینی، پس از وقفۀ این مدعیان، بی شک نفس تازه ای خواهد کشید و محتشم ها در این وادی سر برخواهند آورد، چنانچه پس از سرودن ترکیب بند مشهور محتشم، شاعرانی چون صباحی بیگدلی، وصال شیرازی، وقار شیرازی، داوری شیرازی، سروش اصفهانی، صبای کاشانی، محمد کاظم صبوری، همای شیرازی، ادیب الممالک، آیت الله غروی اصفهانی، میرزا یحیی مدرس اصفهانی، جلال الدین همایی، امیری فیروز کوهی و... به اقتفای او ترکیب بندها سرودند و این چراغ را روشن نگه داشتند. در پایان، به امید اندوهی که آگاهی آورد و شعری که دانایی. /
سمیرا قاسمی
نظر شما