به گزارش ایمنا تاسوعا و عاشورای حسینی یادآور باشکوهترین، غم انگیزترین و الهام بخش ترین حماسه تاریخ بشریت است و پیام عزاداری سیدالشهدا، پیام آزادی خواهی و زندگی با عزت و شرافت است که هرگز کهنه نمیشود.
بخوانید:
تاریخ تاسوعا ۹۹
تاسوعای حسینی در سال ۹۹، روز شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹ برابر با ۹ محرم ۱۴۴۲ هجری قمری است.
معنی تاسوعا
تاسوعا به معنای روز نهم ماه محرم است.
وقایع روز تاسوعا
- اماننامه فرزندان امالبنین
شمر از سوی عبیدالله ابن زیاد مأمور رفتن به کربلا و رساندن نامه به عمر ابن سعد شد و عبدالله ابن ابی مخل همراه او بود.
عبدالله ابن ابی مخل از آنجا که پسر برادر حضرت ام البنین، همسر حضرت علی و مادر حضرت عباس، بود از ابن زیاد خواست که برای فرزندان ام البنین امان نامهای بنویسد و او نیز قبول کرد.
عبدالله بن ابی مخل آن امان نامه را توسط غلامش، به کربلا فرستاد. فرزندان ام البنین در پاسخ گفتند: به او سلام برسان و بگو ما را به امان شما نیاز نیست؛ امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است.
- آمدن شمر به کربلا
شمر بن ذی الجوشن عصر نهم محرم، با فرمان جدید عبیدالله به کربلا رسید و نزد عمر بن سعد رفت و نامه ابن زیاد را تسلیم او کرد. ابن زیاد در نامه نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد؛ نامه تو به دستم رسید و مضمون آن را دانستم؛ اینک بیعت با یزید بن معاویه را بر حسین و همراهانش عرضه بدار؛ اگر پذیرفت و چنین کرد، آنگاه درباره کار او اندیشه خواهیم کرد. والسلام.
وقتی ابن سعد نامه را خواند، به شمر گفت: وای برتو، خدا آوارهات کند و زشت باد فرمانی که برای من آوردی، به خدا قسم، گمانم این است که تو ابن زیاد را از آنچه برای او نوشته بودم، روی گردان کردهای و کاری که امید داشتیم با صلح و خوبی پایان یابد، بر ما تباه ساختی؛ به خدا سوگند، حسین علیه السلام هرگز تسلیم نمیشود؛ زیرا او روحی تسلیم ناپذیر در کالبد دارد...
شمر گفت: بگو چه خواهی کرد؟ فرمان امیرت را اجرا میکنی و با دشمنش میجنگی؟ یا کناره میگیری و لشکر را به من وا میگذاری؟ عمر گفت: نه، تو لیاقت چنین امری را نداری، من خود آن را به عهده میگیرم و تو فرمانده پیادگان باش.
- رد امان نامهها
پس از دیدار با ابن سعد، شمر نزد لشکر امام حسین آمد و فریاد زد: خواهرزادههای ما کجایند؟ (چون شمر و ام البنین از یک قبیله بودن او را خواهر خود خواند در صورتی که نسبتی نداشتند.) عباس و جعفر و عثمان، فرزندان حضرت علی، به سوی او رفتند و گفتند: برای چه کار آمدهای و چه میخواهی؟ گفت: شما ای خواهرزادگان من، در امانید. یکی از آنها به او گفت: لعنت خدا بر تو و آن امانی که برای ما آوردهای، اگر واقعاً تو دایی ما بودی، آیا حاضر میشدی که ما در امان باشیم و فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در امان نباشد؟
- آغاز جنگ
به دستور ابن زیاد، عمر بن سعد برای نبرد با لشکر حسینی آماده شد. آنان پس از نماز عصر، به سوی لشکریان امام حسین حرکت کردند.
- رؤیای صادقه امام حسین
امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود در حالی که به شمشیر خود تکیه زده و سر را به زانو گذاشته بود، به خواب رفته بود. امام حسین وقتی بیدار شد به حضرت زینب فرمود: هم اکنون رسول خدا و پدرم علی علیه السلام و مادرم زهرا علیها السلام و برادرم حسن را در خواب دیدم که به من گفتند: به زودی نزد ما خواهی آمد. به خدا سوگند این امر نزدیک است و در آن شکی نیست.
- پیشروی لشکر عمر سعد
حضرت عباس علیه السلام نزد امام حسین آمد و خبر داد که لشکر دشمن در حال نزدیک شدن است. امام حسین او را به سمت لشکر ابن سعد فرستاد تا بقهمند به چه علت به این سو می آیند. حضرت عباس با بیست سوار از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نزد لشکر ابن سعد آمد و به آنان گفت: چه پیش آمده و چه میخواهید؟
گفتند: از امیر دستور رسیده که به شما پیشنهاد کنیم به حکم او تن دهید، وگرنه با شما جنگ کنیم.
عباس به نزد امام حسین (علیهالسّلام) برگشت و جریان را به اطلاع ایشان رساند. حبیب ابن مظاهر و زهیر ابن قین، در این فرصت در برابر لشکر کوفه ایستادند و به گفت و گو با آنان پرداختند.
- مهلت خواستن از دشمن
در این هنگام عباس بن علی به نزد امام حسین رفت و پیام ابن سعد را به ایشان رساند. امام حسین نیز فرمود: پیش آنان برگرد، و اگر میتوانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر، تا امشب برای پروردگار خود نماز گزاریم و دعا کنیم و از او طلب آمرزش نمائیم؛ زیرا خدا خودش میداند که من نماز و تلاوت کتابش و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم.
پس عباس به پیش لشکر کوفه بازگشت و گفت: اباعبدالله از شما میخواهد که امشب را باز گردید تا در مورد این مسئله بیندیشد.
عمربن سعد به شمر گفت: نظر تو چیست؟ گفت: فرمانده تویی و اختیار با توست. عمر ابن سعد رو به لشکر خود کرد و گفت: نظر شما چیست؟ یکی از آنان گفت: حتی اگر آنان ترک و دیلمی بودند و این درخواست را میکردند، سزاوار بود آنان را اجابت کنی [چه رسد که از خاندان پیامبراند]. دیگری گفت گفت: درخواست آنان را بپذیر، به جانم سوگند، صبحگاه فردا با تو خواهند جنگید.
- بیعت مجدد و اعلام جان نثاری یاران در راه امام حسین
از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرمودند: من در آن وقت مریض بودم، با آن حال نزدیک شدم و شنیدم که پدرم به اصحاب خود میگفت: ثنا میکنم خداوند خود را به نیکوتر ثناها، و حمد میکنم او را بر سختی و آسانی، ای پروردگار من، سپاس میگزارم تو را بر اینکه ما را به تشریف نبوّت تکریم فرمودی، و قرآن را تعلیم ما نمودی، و ما را در دین دانا کردی، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا کردی، پس ما را از شکرگزاران خود قرار ده. خداوند شما را جزای خیر دهد بدانید که به همه شما اجازه میدهم که بروید و هیچ ایرادی هم نیست اکنون پرده شب شما را فرو گرفته است به کمک این تاریکی از اینجا بروید. اصحاب و یاران هر یک به زبان خود درباره ایثار در راه او را که با جان و دل انتخاب کرده بودند سخن گفتند.
تاریخ عاشورا ۹۹
عاشوری حسینی درسال ۹۹، روز یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹ برابر با ۱۰ محرم ۱۴۴۲ هجری قمری است.
وقایع روز عاشورا
امام حسین در صبح عاشورا پس از اقامه نماز صبح سپاه خود را منظم کرد و زهیر ابن قین را فرمانده جناح راست و حبیب ابن مظاهر را فرمانده جناح راست قرار داد و پرچم سپاه را به دست حضرت عباس داد. کل سپاه امام ۳۲ تن سواره و ۴۰ نفر پیاده بودند و جمعاً با ۷۲ نفر مقابل لشکر انبوه ابن سعد قرار گرفتند.
امام حسین پیش از آغاز جنگ با گروهی از یارانش به سمت لشکر کوفیان رفت و آنان را به مسیر عدل و انصاف دعوت کرد؛ پس از حمد خدا، نخست خود را معرفی کرد که فرزند دختر پیامبر (ص) و علی (ع)، وصی و پسرعموی پیامبر، است و حمزه سیدالشهداء و جعفر طیار عموهای ایشان بودهاند.
پس از آن به سمت خیمههای خود بازگشتند و امام مخالفت خود با پیشگام شدن در آغاز جنگ را به یاران اعلام نمود.
صبح عاشورا وقتی امام حسین فریاد زد «آیا یاری دهندهای هست که به یاری من آید»، حر بن یزید ریاحی سخن امام را شنید و چون تصمیم کوفیان برای جنگ با آن حضرت را جدی دید، سپاه کوفه را ترک کرد و به سپاه امام پیوست.
با آغاز جنگ بسیاری از یاران امام در همان لحظات اول شهید شدند ولی نفرات باقیمانده به شدت مقاومت نشان دادند. در میان فرماندهان سپاه کوفه، کمتر کسی مانند شمر بن ذی الجوشن به جنگ اشتیاق نشان میداد. او حتی از عزم قتل زنان و آتش زدن خیمه امام در حضور آن حضرت خودداری نکرد. هنگام نماز ظهر که فرا رسید امم حسین گفت: از آنها بخواهید برای ادای نماز ظهر به ما مهلت دهند. در این هنگام، یکی از افراد سپاه ابن سعد به نام حُصَین بن نُمَیر با فریاد گفت: نماز حسین پذیرفته نخواهد بود. حَبیب بن مُظاهِر از این سخن به خشم آمد و فریاد زد: «پنداشتهای که نماز از آل رسول (ص) قبول نمیشود، ولی از تو الاغ پذیرفته میشود؟» حصین و خویشان و اطرافیانش با شنیدن این سخن به سوی حبیب حملهور شدند و در نهایت او را به شهادت رساندند.
امام حسین (ع) و یارانش برای اقامه نماز ظهر به پا خاستند. قرار بر این شد زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در برابر حملات احتمالی دشمن، از نمازگزاران محافظت نمایند. با شروع نماز سپاه عمر سعد نمازگزاران را تیرباران کردند؛ اما زهیر و سعید، خود را سپر حملات کردند. پس از تمام شدن نماز، سعید بن عبدالله بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید. پس از آنکه اصحاب یکی یکی شهید شدند خانواده امام حسین به میدان رفتند. آنها نیز شهید شدند. حضرت عباس که برای آوردن آب به سمت فرات رفته بود به دست نگهبانان فرات شهید شد.
امام حسین مانع خروج امام سجاد از خیمه شد زیرا نمیخواست زمین از نسل فرزندان پیامبر خالی بماند.
پس از آن با خانواده خود وداع کرد و تصمیم به رفتن گرفت. حضرت علی اصغر که طفلی شیرخوار بود را با یک دست بالا گرفت و به کوفیان گفت اگر بر من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید. در این میان حرمله از میان سپاه کوفه تیری به گردن علی اصغر زد و او را به شهادت رساند.
امام حسین به سمت دشمن حمله کرد و پس از تیرباران شدن از سوی دشمن و ضربات سنگین شمشیرهای آنان از اسب به زمین افتاد و در نهایت شمر ابن ذی الجوشن برای تمام کردن کار آن حضرت، سرش را از بدن جدا کرد.
کوفیان به سمت جسد بی جان امام حملهور شده و لوازم و لباسهای او را غارت کردند. همچنین به خیمهها حمله کردند و اموال زنان را به غارت بردند و زنان و کودکان را اذیت کردند.
نظر شما