عراقيها
-
فرهنگوقتی حرفی برای زدن نداشتیم
«امکانات و تجهیزات برادران رزمنده، آن روزها بسیار شگفتانگیز و باورناپذیر بود. گروهان ما یک لندروز قراضه داشت که هم آمبولانس بود، هم ماشین تدارکات و هم ماشین غذا. یک روز که پنچر شده بود، نه آب داشتیم و نه غذا چون خاکریز نداشتیم و در وسط دشت بودیم.»
-
ناگفتههای عملیات فتحالمبین به روایت یک رزمنده (۲)؛
فرهنگخواندن نماز با تجهیزات کامل!
«چرا متوقف شدید؟! سرگرد عراقی جواب داد: زمانیکه به این نقطه و پیچ شیار رسیدیم، فرماندهان تحت امر من روی بیسیم اعلام کردند که صدها ایرانی جلوی ما را سد کردهاند و آتش آنها سنگین است. مترجم گفت: سرگرد! نیروهای ما فقط ۳۰ نفر بچه بسیجی بودند که چند نفر آنها زخمی شده بودند!»
-
روایت یک رزمنده از عملیات خیبر؛
فرهنگکانالی که زیر دید عراقیها بود
«عراقیها کاملاً به کانال و اطرافش دید داشتند و با دیدن جلو کشیدن بچهها، شروع به زدن مسیر کردند و به اندازهای گلوله توپ، خمپاره و کاتیوشا روی سرمان ریختند که زمین و آسمان تیره و تاریک شد و همه جا را دود و خاکستر فراگرفت.»
-
خاطره یک جانباز از عملیات خیبر؛
فرهنگتکبیری که به یاری رزمندگان آمد
«بچهها با دیدن درب و داغون شدن تانکهای دشمن، صدای اللهاکبرشان بلندتر و بلندتر شد و طولی نکشید که کل سازمان عراقیها به هم ریخت و مجبور به ترک میدان نبرد شدند. آن تکبیرهای بلند و صادقانه، جلوی یکی از پاتکهای شدید عراق را گرفت و باعث تثبیت جزیره مجنون شد.»
-
ناگفتههای یک رزمنده از عملیات کربلای ۵؛
فرهنگاز معراج برگشتگان
«کارم را تمام شده میدیدم. هیچ تکان نخوردم. نگهبان شاید از ترس و شاید چون فکر کرد خیالاتی شده، کاری انجام نداد و من بدون حرکت ماندم. به هر حال به خیر گذشت. شب با سوز و سرمای خود ظاهر شد. سومین شبی بود که در منطقه بدون آب و غذا افتاده بودم.»
-
فرهنگکارت دعوت عراقیها
«همان روزی که قرار بود شبش عملیات شود، فضای منطقه مثل فضای بعد از عملیات بود چون از صبح زود تا شب، دشمن بیوقفه روی منطقه اجرای آتش کرد؛ آتش تهیههایی شبیه تک یا پاتک که معمولاً عراقیها بعد از عملیات داشتند...»
-
یک عکس یک روایت؛
فرهنگحنابندان
«فرماندهان گروهانهای یکی از گردانهای لشکر برای شناسایی به خط عراقیها رفته بودند که یکی از فرماندهان به نام محمودعلی نوریان به روی مین میرود و مجروح میشود. او به همراه یکی دیگر از همرزمانش که در این حادثه مجروح شده بودند، به دلیل زمینگیر شدن در آن منطقه به اسارت عراقیها درآمدند.»