به گزارش خبرنگار ایمنا، در دستنوشتهها و خاطرات سردار شهید علیرضا عاصمی، فرمانده تخریب قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) از روزهای دفاع مقدس که مجید جعفرآبادی در کتاب «نگین تخریب» آن را جمعآوری کرده، به ماجرای روزهایی اشاره شده است که سربازان بسیجی با کمترین سلاح و مهمات در مقابل ارتش بعثی ایستادند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «برای اولین بار بود که خمپارهای در نزدیکیهای ما به زمین خورد و تازه متوجه شدیم که جنگ، جنگ نامردی است و از دور یکدیگر را میکوبند. کمکم داشتیم متوجه میشدیم که جنگ یعنی چه و آموزشهای که دیدهایم هیچ به دردمان نمیخورد و هماکنون هم من بر این اعتقادم که جنگ را باید در جنگ آموخت. صبح یکی از روزها با بچهها تصمیم گرفتیم حدود دو کیلومتر جلوتر برویم و سنگر بکنیم، زیرا از این فاصله هیچ نمیدیدیم حتی اگر جنگ تمام میشد و عراق عقبنشینی میکرد، شاید ما هنوز همان جا نگهبانی میدادیم.
صبح ساعت ۱۰ رفتیم جلو، سنگر کندیم. ارتش هم وقتی دید ما جلو هستیم، آمد و در کنار ما مستقر شد. گروهان ما سی و پنج نفر بود، زیرا گردان در آن وقت صد نفر بود. پس از چندی برادر رستمی با مراجعه به شورایعالی دفاع به آقای خامنهای گفته بود شما به ما سلاح بدهید تا با همین نیروی کم دشمن را از منطقه خودمان بیرون کنیم.
با یک خمپاره ۸۱ و چند ژ ۳ که به ستاد دادند، پس از مدتی خمپاره ۱۲۰ عراق و تعداد زیادی کلاش به غنیمت گرفتیم. یادم هست که همان روز برادر رستمی از تهران برگشته بود، بچهها را در میدان جمع کرد و گفت: با این بنیصدر باید سوخت و ساخت و بنیصدر نمیخواهد به سپاه کمک کند و با حالت گریه میگفت: برادران باید با همین سلاحها به عراق حمله کنید و از آنها کلاش بگیرید و این جملهاش در تاریخ هفدهم دی ماه ۱۳۵۹ به عمل پیوست، هرچند پس از حملهای که در آن روز انجام شد، باز خیانت بنیصدر باعث شد که پس از بیست کیلومتر پیشروی، بیستوسه کیلومتر عقبنشینی کنیم و از ۵۳ تانک چیفتن، فقط سه تای آن برگردند.
امکانات و تجهیزات برادران رزمنده آن روزها بسیار شگفتانگیز و باورناپذیر بود. گروهان ما یک لندروز قراضه داشت که هم آمبولانس بود، هم ماشین تدارکات و هم ماشین غذا. یک روز که پنچر شده بود نه آب داشتیم و نه غذا. چون خاکریز نداشتیم و در وسط دشت بودیم، هر روز چند تا از برادران، از تیر مستقیم کالیبر عراقیها آسیب میدیدند. به مسئولین میگفتیم بولدوزر برای زدن خاکریز بدهید، میگفتند طرحی داریم که لودرها و بولدوزرها روی آن کار میکنند، ما هم حرفی برای زدن نداشتیم.»
نظر شما