«از کودکی بسیار خوشخوراک و شکمو بودم. زمانی که به شهرک دارخوین رفتم، دیدم هر روز غذا یا عدسپلو است یا لوبیا پلو! معترض شدم و گفتم امت حزبالله، مرغ و گوشت هم به جبهه میفرستند، پس آنها چه میشود؟ گفتند اگر از این غذاها دوست داری باید بروی خط مقدم، اینجا خبری نیست.»
در میدان تیر، ۱۵ تیر بیشتر به من ندادند، حسرت تیراندازی آنچنان به دلم مانده بود که پس از گرفتن انبار مهمات عراقیها با فشنگهایی که از عراقیها به غنیمت گرفته بودیم، تا دلمان خواست کنار اروند، قوطیهای کمپوت را هدف گرفتیم تا عقده کمبود تیر در میدان آموزشی را جبران کرده باشیم.