به گزارش خبرگزاری ایمنا، به اذعان هواداران، فوتبال فقط یک بازی نیست، ضربان قلب میلیونها نفر وابسته به این مستطیل سبز است؛ مستطیلی که سالها است با تلفیق اشک، لبخند، امید، ناامیدی، پیروزی و شکست، لحظههای تکرار نشدنی را برای اهالی ورزش خلق کرده است.
ورزشگاه دیگر برای اهالی فوتبال چیزی شبیه به مکانی عمومی نیست، چراکه بارها به محلی برای ثبت خاطرههای تلخ و شیرین تبدیل شده و بعید به نظر میرسد که فوتبال دوستی در گوشهای از این جهان بر این باور نباشد که سکوهای ورزشگاه و مستطیل سبز فرصتی برای رها شدن از بند روزمرگیها است.
به رغم تمام این زیباییها گاهی زمان در فوتبال میایستد، ورزشگاه دیگر یادآور خاطرات شیرین ورزشی نیست و هرگاه نام آن به میان میآید در ذهن مردم چیزی جز غم و خاطرات تلخ تداعی نمیشود؛ چراکه روزهایی که میتوانست از ورزشگاه محلی امن و پناهی برای مظلومان بسازد حالا تبدیل به روزهایی شده که پیر و جوان، کودک و بزرگسال را به سوگ عزیزان نشانده است.
فلسطین؛ سرزمینی است که تاریخ خود را با خون روایت میکند، سرزمینی که سالها است وجب به وجب خاک خود را به صحنهای برای مبارزه تبدیل کرده است تا تنها یک چیز را ثابت کند: «ظلم پایدار نمیماند.» و حالا حتی یک استادیوم ورزشی در غزه، معنایی ورای تصورات روزمره ما خلق کرده است.
فلسطین و فوتبال؛ تلفیق این دو واژه اگرچه کمی دور از ذهن به نظر میرسد، اما داستانی را روایت میکند که نشان دهنده مبارزه برای تولدی دوباره در مسیر آزادی است؛ مردم مظلوم این سرزمین مدتها است که آموختهاند زیر حملههای بیرحمانه و خصمانه رژیم صهیونیستی قد علم کنند؛ کودکان فلسطینی آموختهاند که پیش از یادگیری الفبای زندگی باید در مسیر مبارزه با ظلم و استبداد جان خود را فدا کنند و مادران نیز بارها به سوگ عزیزان خود نشستهاند اما قد خم نکردهاند.
اینبار اما با داستان عجیبی مواجهیم. ساعت دقیقاً ۴:۳۰ صبح ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴ بود؛ ورزشگاه یرموک در حال ایفا کردن نقش پناهگاهی امن برای مردمی بود که نه برای تماشای فوتبال، که برای در امان ماندن از حملات وحشیانه رژیم غاصب به ورزشگاه تاریخی خود پناه برده بودند، اما انگار دست تقدیر چنین رقم خورده بود که استادیوم یرموک نیز مثل بیشتر نقاط نوار غزه، به محلی برای مبارزه تبدیل شود.
روایتها حاکی از آن است که صدها مرد، زن و کودک فلسطینی برای در امان ماندن از بمباران بی امان رژیم صهیونیستی پس از هفتم اکتبر، به ورزشگاه یرموک پناه برده بودند، اما ۲۴ دسامبر ساعت ۴:۳۰ صبح درست زمانیکه جهان به خوابی عمیق فرو رفته بود؛ سربازان اسرائیلی یرموک را محاصره کردند تا بیش از پیش نشان دهد که برای ریختن خون مظلوم هیچ محدودیتی ندارند.
آوارگان روایت میکنند که صبح با صدای بلندگوهای مأموران رژیم به خود آمدند و دیدند که ورزشگاه تاریخی آنها محاصره شده است؛ حدود ساعت ۶:۳۰ صبح، ارتش اسرائیل از بلندگوها استفاده کرد تا به کسانی که در ورزشگاه بودند اطلاع دهد که مردان بین آنها برای بررسیهای امنیتی جدا خواهند شد. مأموران به داخل ورزشگاه آمدند؛ کودک و زن را به اسارت گرفتند، لباس از تن مردان خارج کردند، تعدادی را کشتند و استادیوم ورزشی را به یک اردوگاه بازجویی و شکنجه موقت تبدیل کردند. بهانه چه بود؟ یافتن نیروهای حماس در میان مردمی که ناامیدانه به استادیوم پناه آورده بودند. افرادی که توانستند آن روز از دست سربازان اسرائیلی جان سالم به در ببرند روایت میکنند که سربازان رژیم، بدون هیچ علتی مردان عریان را ضرب و شتم میکردند و بدون هیچ مدرکی به آنها اتهام همکاری با حماس میزدند.
وضعیت زنان بهتر نبود، «ام احمد فرج» یکی از فلسطینیهایی بود که پس از بارها آواره شدن، پس از بمباران خانهاش در شمال غزه، به ورزشگاه یرموک آمده بود. او در ماه نوامبر پس از حمله اسرائیل آسیب جدی دید و فک او شکست و ترکشهایی در گردن و زبانش فرو رفت. پزشکان به او توصیه کرده بودند که به دلیل شدت جراحاتش غزه را ترک کند، اما ناتوان از ترک آن، این زن ۴۳ ساله خود را در سرزمین محاصره شده و در درد شدید، گرفتار دید.
فرج در مصاحبه با رسانه «چشم خاورمیانه»، ماجرای آن روز را اینگونه روایت میکند: «سربازان اسرائیلی حدود ساعت ۴ صبح شروع به ورود به محل کردند، مردان و زنان را جدا کردند و مردان را مجبور کردند تا لباسهایشان را تا لباس زیر درآورند. بسیاری از آنها کتک خورده و شکنجه شدند، از جمله شوهر و پسر من. آنها با لباس زیر خود ایستاده بودند در حالی که سربازان اسرائیلی با سلاحهایشان آنها را میزدند.»
شاهدان عینی دیگر که چشم خاورمیانه با آنها تماس گرفته است، از «تحقیر» زندانیان توسط سربازان اسرائیلی صحبت کردهاند، از جمله اینکه به آنها تف انداخته شده است. آنها میگویند که بسیاری از فلسطینیان آواره برای سه ساعت در آنجا نگه داشته شدند قبل از اینکه تحت بازرسی امنیتی قرار بگیرند.
قبل از اینکه فرج بتواند آنجا را ترک کند، به او گفته شد که همه چیز را به جز کارت شناسایی خود باقی بگذارد، یعنی او حتی نمیتوانست تلفن همراه یا پول با خود ببرد. او گفت که او و خانوادهاش پس از خروج از ورزشگاه توسط تکتیراندازان اسرائیلی هدف قرار گرفتند، تیراندازی که منجر به مرگ یکی از بستگانش شد: «مادر شوهرم یک زن سالخورده بود، اما آنها در حالی که فرار میکردیم از پشت به او شلیک کردند.»
او اینگونه ادامه میدهد: «گلوله از پشت او وارد شد و از سینهاش خارج شد. او به شهادت رسید، اما نتوانستم او را با خود ببرم… دو زن جوان به من کمک کردند تا جسدش را ببریم.»
به گفته شاهدان دیگر در لحظاتی قبل از ورود به ورزشگاه، ارتش اسرائیل در ورودیهای ساختمان یک قتلعام انجام داد و دهها نفر را کشت و بیشتر آنان را زخمی کرد.
یرموک از سال ۱۹۵۲ تأسیس شده بود و تا پیش از حملات بیرحمانه رژیم صهیونیستی محل شادی و برگزاری مسابقات مختلف مردم غزه بود، اما صبح ۲۴ دسامبر دیگر حال و هوای سابق را نداشت؛ روی سکوهای این ورزشگاه دیگر خبری از پرچم و شیپور نبود و صدای جیغ زنان و کودکان جایگزین فریاد هواداران شده بود، مستطیل سبز، رنگ قرمز به خود گرفته بود و به جای فریاد شادی، فریاد دادخواهی و ظلم ستیزی بود که در یرموک طنینانداز میشد. یرموک دیگر یک ورزشگاه نبود، این استادیوم حالا به بازداشتگاه مردم بی پناهی تبدیل شده بود که ناامیدانه برای فرار از دست سربازان رژیم به سمت خروجیها میدویدند. آن روز یرموک به چشمان خود دید مردان غزه چگونه مقابل چشم خانوادههایشان تحقیر میشوند و چگونه انسانهای بیگناه به شهادت میرسند.
فلسطین، زخمی بر پیکر بشریت است که تا زمان آزادی، وجدان جهان را خواهد آزرد؛ شهادت مردمانش، گواهی است بر حقیقتی انکارناپذیر؛ اینکه ظلم، هر چقدر هم که بیرحم باشد، در برابر ارادهای که از ایمان و عشق به وطن ریشه گرفته است زانو خواهد زد. تاریخ نشان داده است که هیچ اشغالی ابدی نیست و روزی فرا خواهد رسید که این سرزمین دوباره آزادی را در آغوش بگیرد.
آن روز گذشت، اما در تاریخ ماندگار شد، مردم فلسطین همچنان برای رسیدن به روز آزادی میجنگند؛ همچنان در مقابل ظلم سر خم نکردهاند، اما بدون تردید ورزشگاه ۱۵ هزار نفری یرموک دیگر نمیتواند تداعی بخش روزهای شیرین برای آنها باشد و تا زمانی که مردم فلسطین در این ورزشگاه سرود آزادی سر ندهند ورزشگاه غزه برای آنها روایتگر تاریخی غمانگیز خواهد بود.
نظر شما