به گزارش خبرگزاری ایمنا، شب گذشته دقایقی پس از آغاز عملیات وعده صادق ۲، تصویری در شبکههای مجازی منتشر شد، تصویر مرد موشکی ایران، شهید حسن طهرانیمقدم؛ بر این اساس فعالان فضای مجازی، با یادی از شهید موشکی ایران زمین، با افتخار از عملیات وعده صادق ۲ یاد میکردند.
«اینها شهاب سنگ نیستند؛
این اصابت میراث طهرانیمقدم به عمق رژیم جعلی صهیونیستی است.
#وعده_صادق ۲»
«به زودی این جمله معروف روی سنگ قبر شهید طهرانیمقدم کاملخواهد شد
میخواست و توانست…»
«اگه امشب داریم از نمایش موشکی شیربچههای حیدر ذوق میکنیم، اگه داریم از ذوق کردنای مردم غزه ذوق میکنیم، مدیون پدر موشکی ایران حاج حسن طهرانیمقدم هستیم.»
حاج حسن طهرانیمقدم همچون بسیاری از شهدا دانشمند و فرماندهای بود که بیشتر مردم نام او را پس از شهادتش در سال ۱۳۹۰ شنیدند و او را شناختند، چرا که او در گمنامی و به دور از هیاهوی رسانه، بزرگترین فعالیتها در زمینه تولید موشک را به سرانجام میرساند و جمهوری اسلامی را در توان دفاعی تجهیز میکرد.
شهید طهرانیمقدم در سکوت و گمنامی، مشهورترین و پرسروصداترین قدرت بازدارندگی را برای جمهوری اسلامی و گروههای مقاومت رقم زد؛ او برخلاف عده بسیاری، فقط آرزوی نابودی اسرائیل را نداشت، بلکه برای تحقق این آرمان تمام توان، تلاش و زندگی خود را گذاشت و برای آن تلاش بسیاری کرد.
شهید حسن طهرانیمقدم در پاییز ۱۳۶۰ طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) را بهصورت مدون تقدیم حسن باقری کرد و آبان سال ۱۳۶۲ بود که مأموریت راهاندازی و سازماندهی «فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه» به او محول شد، بیستویکم اسفند ۱۳۶۳ بود که نخستین موشک ایران به کرکوک شلیک شد؛ پس از آن نیز شهید طهرانیمقدم در سال ۱۳۶۴ به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد و یکم مهر سال ۱۳۸۴ نیز بهعنوان جانشین سردار شهید علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب و بیستوپنجم آذر سال ۱۳۸۵ بهعنوان مشاور فرماندهکل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد.
شهید طهرانیمقدم یگان موشکی سپاه را با کمترین امکانات وقت تأسیس کرد و جوانانی را برای راهاندازی پروژههای بزرگ موشکی آموزش داد تا جهاد خودکفایی سپاه پا بگیرد و کمکم به جایی برسد که هر سال از موشکهای جدید ساخت سپاه با افتخار رونمایی شود و به دنبال آن بازتابهای جهانی تکنولوژی دفاعی ایران در سالهای تحریم، سند استقلال و توانایی کشور در این زمینه باشد.
شهید طهرانیمقدم همیشه برای روزگاری برنامهریزی میکرد که بزرگترین مسئله جهان اسلام یعنی مسئله فلسطین را به راهحل نهایی خود یعنی نابودی رژیم اشغالگر قدس نزدیک کند، تا جایی که بر مزار او این جمله خودنمایی میکند «اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.»
کتاب «مرد ابدی» نوشته معصومه سپهری، کاملترین و جامعترین اثری است که درباره این شهید منتشر شده است، این کتاب حاصل نزدیک ۱۲ سال مصاحبه و معاشرت با اصلیترین افرادی است که حسن طهرانیمقدم در برابر چشم آنان رشد کرد و «حسن» شد!
در بخشی از این کتاب با عنوان روایت پرتابهای همزمان میخوانیم:
«خورشید روز نهم اسفند ۱۳۶۶ هنوز غروب نکرده بود که چند انفجار پیدرپی تهران را لرزاند و با تأخیر، صدای آژیرِ قرمز بلند شد. غلامرضا جعفری، که تازه به خانه رسیده بود همراه همسرش به پشت بام رفت. همسرش در دوران زندگی در کرمانشاه آنقدر بمباران دیده بود که دیگر ترسی نداشت! چشمشان به جستوجوی هواپیمای دشمن به آسمانِ ابری بود. ناگهان غلامرضا دید که از میان ابرها موشکی بیرون آمد و به زمین خورد. او از نیروهای تخصصی موشکی نبود اما بارها صحنه پرتاب موشک را دیده بود و حالا مطمئن بود چیزی که دیده، بمب نیست بلکه «موشک» است. خیلی نگران شد چون تا آن روز، دشمن هیچ موشک اسکادی به تهران نزده بود. بُرد اسکاد_بی ۳۰۰ کیلومتر بود و فاصله تهران تا عراق بیش از اینها بود! اما اگر تأیید میشد که انفجارهای نهم اسفند ناشی از موشک بوده، مشخص میشد رؤیای صدام در دستیابی به موشک دوربرد محقق شده و این یعنی آغاز فصل جدیدی در جنگ شهرها! با صدور دستور عملیات، گروهی از بچههای فنی به منطقه رفته بودند.
جعفری به مشایخی، مسئول ستاد یگان حدید گفت: «من به چشم خودم موشکو دیدم!» نه! بمباران بود! آقا جمشید! من یقین دارم موشک بود، بریم جای اصابتو بررسی کنیم! با نظر حسین زاهدی، که آن روزها مسئول اطلاعات عملیات موشکی بود، تیمی محل اصابت را بررسی و تأیید کردند که انفجار، ناشی از موشک است! در اولین موشکباران تهران، که به اطراف میدان هفت تیر و خیابان جمهوری اصابت کرده بود، ۱۵ نفر شهید و ۷۵ نفر زخمی شده بودند. دهها خانه و بخشی از بیمارستان عیوضیزاده هم ویران شده بود.
این اخبارِ دردناک، برای بچههای یگان موشکی نگرانکنندهتر بود. آنها میدانستند که اگر دشمن پاسخ محکمی نگیرد، با موشکهایی که تازه پایشان به تهران و شهرهای عمقی ایران باز شده، مردم بیشماری را به خاک و خون میکشد! سوالات متعددی برایشان مطرح شده بود اما وقت عمل بود.
از دو روز پیش، در چند نوبت برخی از شهرهای مرزی بمباران شده بود و با حمله موشکی به تهران، وقتش رسیده بود دشمن ضرب شست تازهای از ایرانیان بچشد. حسن مدتی پیش به دوستانش گفته بود: «امروز به آقای هاشمی میگم میتونیم سه تا موشکِ همزمان بزنیم!» بچهها تعجب کردند و عبداللّه ادریسی گفت: «حسن آقا! با کی؟!»
با شما!
بلندپروازی حسن همیشه غافلگیرشان میکرد!
حسن آقا! ما که دو تا رو هم بهزور میتونیم همزمان بزنیم!
حسن خندید و چیزی نگفت. این همه فشار را دشمن به آنها دیکته میکرد و حسن حاضر بود خودش و نیروهایش این شرایط طاقتفرسا را تحمل کنند اما تکلیف جنگ یکسره شود!
نیروهایش را سه تیم کرد تا هر کدام، عملیات پرتاب یک موشک از یک سکو را انجام دهند. سکوهای جدیدی که از کره شمالی خریداری کرده بودند دستشان را برای پرتابهای همزمان باز کرده بود. موقعیت ممتازِ پنج پله هم این امکان را به آنها میداد که از روی هر پله یک سکو آماده عملیات شود.
تعدادشان برای این کارِ بزرگ خیلی کم بود. بچهها برای توجیه و هدایت، مرتب بین این سه سکو در حرکت بودند! بالاخره با تلاشی جانانه، در کمترین زمان، موشکها را آماده کردند و پاسخ دو موشکِ عراقی را با سه موشک اسکاد_بی دادند، آن هم در نیم ساعت!
نظر شما