به گزارش خبرگزاری ایمنا، «در آغوش درخت» روایتی از زندگی ۱۲ ساله کیمیا (مارال بنیآدم) و فرید (جواد قامتی) است؛ آنها ۲ فرزند بهنامهای طاها و علیسان دارند و با اینکه در ظاهر مشکلی در زندگی خود ندارند اما دچار چالشهایی شده و در آستانه جدایی هستند؛ ماجرای اصلی این فیلم در روستاهای آذربایجان است اما کیمیا اصالتاً شمالی است و در آذربایجان زندگی میکنند.
در این فیلم کیمیا هم استخر پرورش و هم رستوران دارد، فرید هم کارگاه تولیدی دارد و بر این اساس موضوعی مانند مشکلات مالی ندارند که این موضوع باعث طلاقشان شده باشد و تا بخشی از کار هم مشخص نیست که ماجرا اختلاف چیست.
در آغوش درخت اولین فیلم بابک خواجهپاشا است که پس از آن آبی روشن را ساخت اما آبی روشن اول اکران شد؛ در آغوش درخت در جشنواره فیلم فجر ۴۱ نامزد ۸ سیمرغ از جمله بهترین طراحی صحنه، بهترین صداگذاری و بهترین صدابرداری، بهترین فیلمنامه، بهترین نقش اول زن، بهترین نقش مکمل مرد، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلم اول شد و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه فیلم اول را از آن کند.
این فیلم از هفدهم مرداد در ۱۰۱ سالن اکران شده و تا الان موفق به فروش ۲۹,۵۶۱,۰۴۰,۰۰۰ ریالی و پرفروشترین فیلم اجتماعی این روزهای سینما شده است؛ در کنار این موفقیت، مدتی قبل بود که خبری از این فیلم مبنی بر این منتشر شد که یک زوج گیلانی در آستانه طلاق به تماشای این فیلم نشستند و از تصمیمشان منصرف شدند.
در توصیف این فیلم نیز اینطور باید گفت که در حالی که اغلب فیلمهای سینمای ایران در فضاهای شهری و نقاط تکراری ساخته میشود، بابک خواجه پاشا در این فیلم دوربین و عوامل را به استان آذربایجان غربی و شهرستان ارومیه برده تا «در آغوش درخت» از لحاظ بصری فیلمی متفاوت و متمایز از دیگر آثار سینمای ایران باشد، البته هرچند فیلم در فضای غیرشهری است اما نقشها از فضای شهری دور نیستند و همه تحصیلکرده هستند و در فیلم نیز چندین بار به این نکته تاکید شده است.
در این فیلم مخاطب با یک قصه جاندار در بستر ملودرام مواجه است و همین فیلمنامه استاندارد باعث اجرای موفق شده، همچنین باید گفت که در آغوش درخت به مخاطب احترام میگذارد زیرا در حالیکه مخاطبان امروزی درگیر سریالهای ترکی با مفهوم خانواده از هم پاشیده است، این فیلم فرصت خوبی برای تبیین مفهوم خانواده به حساب میآید.
از سویی بخش عظیمی از موفقیت این فیلم مرهون بازیگران فیلم است، از بازی مارال بنیآدم که نامی آشنا برای اهالی سینما است تا علیسان پسر کوچک خانواده؛ از دیگر نقاط قابل توجه این فیلم آن است که هرچند در بخشهای مختلف تصاویری جذاب از طبیعت میبینیم اما نکته اصلی آن است که این لذت بردن مخاطب را از ماجرای اصلی فیلم نه تنها دور نمیکند بلکه تا حد زیادی او را با خود همراه میکند و بر همین اساس ماجرای فیلم در خصوص مفهومی است که ممکن است برای زندگی هر شخصی پیش بیاید و افراد میتوانند خود را در موقعیتها تصور کنند، علاوه بر این توصیفات باید گفت که موسیقی این فیلم نیز همراه با فراز و فرود ماجرا با مخاطب همراه میشود.
این فیلم در واقع یک نمونه از هزاران زوج ایرانی هستند که انگار یاد نگرفتهاند با هم حرف بزنند و مسائل میانشان را با گفتوگو در کانون خانواده حل کنند؛ آنها در حالی تصمیم میگیرند که از یکدیگر جدا شوند و ۲ پسرشان را از هم جدا کنند تا هرکدام با یکی از آنها زندگی کنند که از قدرت و توان ارتباطی این ۲ فرزند غافل هستند؛ قدرت و توانی که نه تنها این ۲ را در کنار هم نگاه میدارد بلکه در نهایت موجب میشود فاصله بعید میان زوج خشمگین ابتدای فیلم، کم و کمتر شود.
سکانس پایانی فیلم اما آن چنان زیبا و تأثیرگذار است که تمامی دشواریها و ناملایمات را تحت شعاع قرار میدهد؛ جایی که جنگل و درختان کودکان معصوم را در آغوش خویش گرفته است تا شاید پدران و مادران امروزی، به یاد بیاورند که مهمترین مأموریتشان حراست و حفاظت از فرزندانشان است.
نظر شما