به گزارش خبرگزاری ایمنا، دوران هشتساله دفاع مقدس، یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ معاصر است که بخش مهمی از هویت مردم این سرزمین را تشکیل میده؛ این دوران که منشأ رخدادهای زیادی در زندگی ایرانیان شد، سرشار از خاطرات فراوانی بوده که هنوز به بسیاری از این خاطرات پرداخته نشده است.
مجید یزدانی، یکی از رزمندگان نجفآبادی جنگ تحمیلی است که در دوران دفاع مقدس در بهداری رزمی لشکر ۸ نجفاشرف حضور داشته است. او که عکسهای بیشماری از آن دوران را با دوربین عکاسی خود به ثبت رسانده، تعدادی از این عکسها را به همراه روایت مربوط به آن عکس در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است.
تمرد از دستور فرمانده لشکر
این رزمنده دفاع مقدس میگوید: در عملیات خیبر که در جزیره مجنون در خاک عراق به اجرا درآمد، من مسئولیت پشتیبانی بهداری رزمی لشکر ۸ نجف اشرف را به عهده داشتم، قرار شد در مرحله دوم عملیات جهت تقویت پزشکی اورژانس در جزیره مجنون چهار پزشک را با قایق از آبراه بین نیزارهای بلند جزایر از اورژانس اصلی لشکر واقع در پاسگاه برزگر به پست امداد خط مقدم منتقل کنیم، در آن زمان هرچند ساعت یک بار علاوه بر گلولهباران مناطق با کاتیوشا و توپخانه دشمن بعثی، جنگندههای آنها هم اقدام به بمباران منطقه میکردند.
حین حرکت، ناگهان قایق به یک مانع بسیار سختی برخورد کرد و سوراخ شد، با ظرفی که در قایق بود (من کاسهای به همراه خود برده بودم که برای پزشکانِ همراه چند کمپوت گیلاس باز کنم) مجبور شدیم برای نجات پزشکان و جلوگیری از غرق شدن قایق، آب را از کف آن به بیرون بریزیم.
کمی که جلوتر رفتیم با صحنهای روبهرو شدیم که بسیار برای ما نگرانکننده بود، یک بالگرد شینوک دو پروانهای از هوانیروز ایران در حال برگشت به عقب خط مقدم توسط جنگندههای بعثیها هدف قرار گرفته بود و دقیقاً در آبراه بین نیزارهای سقوط کرده و منهدم شده بود، البته بعد متوجه شدیم که خوشبختانه خلبان و کمکخلبان آن بالگرد مجروح و از آن منطقه نجات پیدا کرده بودند.
در این لحظه که در قایق سرگردان و با پزشکان کنار هم نشسته بودیم، دوربین خود را آماده کردم و از بالگرد سقوط کرده در نیزارها عکس گرفتم.
کمی که جلوتر رفتیم متوجه شدیم که یک قایق با تعداد زیادی فرد مسلح در کمین ما هستند، از آن جا که چهار پزشک همراه ما در قایق بودند با توجه به تاکید شهید حاجاحمد کاظمی، فرمانده لشکر که به ما گفته بود حق ندارید پزشکی را به خط مقدم ببرید که برای آنها اتفاقی بیفتد (به دلیل نیازی که به آنها وجود داشت) اما با توجه به تجربه چندین ساله خودم در فعالیت در بهداری جنگ و نیاز مبرم به حضور پزشکان جهت مداوا و نجات جان رزمندگان با مسئولیت خودم این کار را انجام دادم.
نگران جان پزشکان در قایق بودم، اما دل را به دریا زدم و گفتم: شما عراقی هستید یا ایرانی چون ما اسلحهای نداشتیم که خوشبختانه جواب دادند که ما ایرانی هستیم و بچههای لشکر کربلا هستیم، آنها هم فکر کرده بودند که ما هم عراقی هستیم.
به هر زحمتی بود، پزشکان را به اورژانس خط رساندیم.
نظر شما