به گزارش خبرگزاری ایمنا، یکسال از آبان ۱۴۰۱ میگذرد، ماهی که برخلاف آرامش این روزها، در پی فراخوانهای ضدانقلاب کشور درگیر ناامنی و آشوب بود و سعی میشد تا پس از حادثه فوت مهسا امینی، به بهانههای مختلف آتش خشم مردم شعلهور و پایشان به خیابانها باز شود.
شهید اسماعیل چراغی، شهید محمدحسین کریمی و شهید محسن حمیدی از جمله شهدای امنیت سال گذشته کشور بودند که شامگاه ۲۵ آبان سال ۱۴۰۱ هنگام برقراری امنیت و آرامش میدان نگهبانی محله خانهاصفهان، در یک حمله تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، این اتفاق پس از آن افتاد که فراخوانهای گسترده ضدانقلاب برای ایجاد آشوب و اغتشاش منتشر شده بود و سعی میشد تا با تهدید و ارعاب مردم و وادار کردن کسبه به تعطیلی کسبوکارشان، فعالیتهای عادی روزانه مردم مختل شود.
از سوی دیگر به مدت چند ماه پس از فوت مهسا امینی، کشور تحت شدیدترین عملیات شناختی و جنگ رسانهای قرار گرفت و شبکههای معاند فارسی زبان مانند ایران اینترنشنال، بیبیسی، منوتو و صدای آمریکا به کمک برخی چهرههای مشهور داخلی و خارجی، روزنامههای انگلیسیزبان و فضای مجازی بیستوچهارساعته به تولید اخبار جعلی و نفرتپراکنی مشغول بودند و بهطور رسمی تبلیغ خشونت و مشروع جلوه دادن واکنش به نیروهای حافظ امنیت تحت عنوان حق دفاع از خویش با هدف ایجاد جنگ داخلی پیگیری میشد.
از طرفی پس از وقوع حادثه تروریستی شاهچراغ در یک فضای کاملاً سازماندهی شده رسانهای، هشتگهای مرتبط با این حادثه در فضای اینستاگرام با محدودیت مواجه شد، در حالی که در یک استاندارد دوگانه روزانه صدها خبر جعلی در مورد افرادی که به مرگ عادی درگذشته بودند یا حتی وجود خارجی نداشتند، در همین فضا دست به دست میشد و هیچیک از پیامرسانهای خارجی نسبت به اعتراض ایران برای محدود کردن انتشار شایعات پاسخگو نبودند.
به موازات جریان رسانهای، پیگیری طرح اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران در مجامع بینالمللی به اپوزیسیون خارجنشین واگذار شده بود و تلاش میشد تا به بها نههای حقوق بشری و با استناد به سناریوی کشتهسازیها، مردم ایران بیش از پیش تحت فشار و تحریم قرار بگیرند و پروژه انزوای ایران به شکل جدی در دستور کار قرار گرفته بود، حتی کار تا جایی پیش رفت که در برخی تجمعات اپوزیسیون، حمله نظامی به جمهوری اسلامی مطالبه میشد و به گروهکهای تجزیهطلب داخلی میدان داده شد تا خیال خام تجزیه ایران را در تریبون رسانهها و تجمعات اپوزیسیون فریاد بزنند.
در چهارچوب طرح منزوی کردن ایران، ایالات متحده به بهانه اغتشاشات ایران و بر پایه ادعاهای جعلی و خبرسازیهای دروغین، با ارائه یک قطعنامه به کمیسیون مقام زن سازمان ملل، کرسی جمهوری اسلامی ایران را گرفت و کشورمان را از حضور در این نهاد بینالمللی محروم کرد؛ اقدامی که به گفته حقوقدانان بینالمللی بیسابقه بود و در حالی رخ داد که طبق آمارها جایگاه زنان در آمریکا در زمره بدترینها است و طبق آمارهای رسمی سازمان بینالمللی مطالعات زندانها، بیش از ۲۰۱ هزار زن در زندانهای آمریکا زندانی هستند که بیش از ۱۰ درصد جمعیت زندانهای این کشور را تشکیل میدهد.
اما دیری نگذشت که صحنه آرامآرام تغییر کرد؛ دروغهای متعدد جریان برانداز یکی پس از دیگری افشا شد، فراخوانهای پیدرپی ضدانقلاب، مورد بیتوجهی عمومی قرار گرفت، شبکه ایراناینترنشنال به عنوان فعالترین شبکه در جریان مهسا امینی، ابتدا به عنوان شبکه تروریستی اعلام شد و سپس کارکنان آن مجبور به ترک مقر اصلی خود در لندن شدند، اختلافات اپوزیسیون بالا گرفت و جنگ قدرت متوهمان برانداز را به جان هم انداخت، سرشاخههای گروهکهای تروریستی و خرابکاران در داخل ایران دستگیر شدند، یکی از پرشورترین ۲۲ بهمنهای سالهای اخیر برگزار شد و به پشتوانه این حمایت مردمی، دست دستگاه دیپلماسی برای کنشگریهای گسترده در سطح بینالملل بازتر شد و حتی ایران به عنوان رئیس مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد انتخاب شد.
امروز، بررسی سیر تحولات آبان گذشته تا آبان کنونی، برای درک قدرت واقعی جمهوری اسلامی ایران که بیش از همهچیز متکی به حمایت بدنه مردمی آن است، ضروری به نظر میرسد؛ قدرتی که علیرغم عبور از طوفانهای سال گذشته، به برکت خون شهدای مظلوم امنیت، روزافزون شده و ریشههای درخت تنومند انقلاب مردم ایران اسلامی را مستحکمتر از پیش کرده است.
نظر شما