به گزارش خبرنگار ایمنا، «همنوعخواری» یا «کانیبالیسم» یک اصطلاح علمی برای پدیدهای است که بین برخی از گونههای دنیای حیوانات رواج دارد؛ بدان معنا که یک جانور، عضو دیگر همنوع خود را برای بقا یا تصاحب قدرت میخورد. طبیعت بی رحم است؛ سیاست نیز. آنجایی که جنگ قدرت میان گروههای مختلف درمیگیرد، همنوعخواری را میتوان در بین انسانها هم دید؛ پدیدهای که به لطف تقلا برای بقا در میان گروههای اپوزیسیون خارجنشین، در چند ماه گذشته به طور عینی و ملموس شاهد بودهایم.
بعد از آشوبهای سال گذشته در پی فوت مهسا امینی، مدت زیادی نگذشت که گروههای ضدانقلاب خارج نشین با توهم سرنگونی جمهوری اسلامی و با خیال خام تصاحب قدرت، یکی یکی سر برآوردند. از سلطنت طلبها و حامیان پسر شاه سرنگون شده ایران گرفته تا جنگ طلبهایی مانند حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد و گروهکهای تروریستی رجوی و کومله. این توهم تا آنجا پیش رفت که بازیگرانی مانند نازنین بنیادی هم واقعیت را با متن یکی از فیلمنامههای هالیوودی اشتباه گرفتند و با ژست «ابر قهرمان» روی صحنه آمدند. خروجی عقل و استدلال این جماعت به عنوان نمایندگان اپوزیسیون جمهوری اسلامی، منشوری بود که «همبستگی و سازماندهی برای آزادی» نام گرفت و در اسفند ۱۴۰۱ با امضای رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی، شیرین عبادی و عباس مهتدی منتشر شد.
منشوری که طبق آن راه گذار از جمهوری اسلامی ایران، سه عامل همبستگی، سازماندهی و مبارزهی مستمر معرفی شده بود، از همان ابتدا بدون امضای دو چهره اپوزیسیون یعنی گلشیفته فراهانی و علی کریمی منتشر شد و محتوای آن نیز انتقادات فراوانی از جانب ملیگرایان به دنبال داشت، زیرا در این منشور نه تنها نامی از ملیت ایرانی و زبان فارسی به عنوان زبان ملی ایرانیان به میان نیامده بود؛ بلکه ایران را کشوری چند ملیتی معرفی کرده و موضوعی از تمامیت ارضی و یکپارچگی ملت ایران به چشم نمیخورد. همچنین درخواست تحریم بیشتر مردم ایران و حمله نظامی به کشور، از دیگر درخواستهای چهرههای امضا کننده منشور مهسا بود.
اندکی بعد، دعوا و اختلاف میان براندازان، باعث خروج نازنین بنیادی از منشور همبستگی شد و کمتر از دو ماه طول کشید تا حامد اسماعیلیون نیز بهطور رسمی جدایی خود را از گروه به دلیل شدت اختلاف با «رضا پهلوی» و دیکتاتوری شاهزاده اعلام کند. او در خصوص خروج از این منشور گفت: «متاسفانه کار در گروه همبستگی به خوبی پیش نرفت. گروههای فشار از بیرون از جمع با شیوههای غیردموکراتیک میکوشیدند مواضع خود را بر جمع تحمیل کنند. تحمیل نظر در دموکراسی نمیگنجد و توافق اعضای گروه، نه فقط عضوی از آن، از شرایط حرکت دموکراتیک است.» اسماعیلیون در مصاحبه با اینترنشنال، دیکتاتوری رضا پهلوی را عامل این تصمیم دانست و اعلام کرد «نظر پهلوی مخالف نظر اکثریت جمع بود و او بحثهای درون این شورا را به بیرون انتقال میداد.»
اسماعیلیون در توئیتر خود نیز نوشت: «از ابتدا مشکلات و موانع در راه سازماندهی و طراحی و اجرای طرحهای عملی در گروه همبستگی سر بر آوردند» و اعتراف کرد که عملاً هیچگاه همبستگی شکل نگرفته بود که حال بخواهد فرو بپاشد. او همچنین خوشبینی به این منشور را بیفایده توصیف کرد و از شعلهور شدن آتش دعواها خبر داد.
همین مسئله باعث شد تا پس از آن علینژاد نیز از عملکرد پهلوی و عدم پایبندی به دموکراسی انتقاد کند و موجی از انتقادات روانه ربع پهلوی شود. بعد از این جریانات، تجمعات پراکندهای در برخی شهرهای اروپایی مانند برلین و لندن شکل گرفت که طرفداران هریک از گروههای مختلف اپوزیسیون، مؤلفههای منشور را به زیبایی و البته در تقابل با یکدیگر به نمایش گذاشتند؛ برای مثال سلطنت طلبان در یک همبستگی کمنظیر، در طول سخنرانی اسماعیلیون در لندن علیه وی شعارهایی از قبیل «حامد یادت نره شاهزاده سرورته» و «حامد برو گمشو» سر دادند و در مقابل طرفداران اسماعیلیون تاریخچه کشتارهای پهلوی که منجر به انقلاب مردم شد را به سلطنتطلبان یادآوری کردند.
علاوه بر جنگ قدرتی که ختم به همنوعخواری اپوزیسیون شد، نمایش پرچمهای رنگارنگ در تجمعات براندازان، بیش از هر چیز نشان داد فردای بعد از جمهوری اسلامی به رهبری اپوزیسیون و مطابق آرمانهای تجزیهطلبانه منشور همبستگی چگونه خواهد بود. به نظر میرسد تنها عامل و دستاویز باقی مانده از این منشور برای اپوزیسیون، تمرکز بر نقاطی است که با آن بتوانن وحدت و امنیت ملی را بر هم بزنند، اگرچه تجربه اتفاقات یک سال گذشته به خوبی ثابت کرده است هرگونه اتحاد و دشمنی علیه ملت ایران، به ضد خود تبدیل خواهد شد و بازنده قطعی این جنگ قدرت، همانهایی هستند که ذیل شعار همبستگی به دریدن یکدیگر برای بقا مشغولند.
نظر شما