«روح‌الله» فدایی ملت و پرچم شد

۲۷ سالش بود و از دیار کوهدشت لرستان، چون در بهمن به دنیا آمد اسمش را گذاشتند« روح‌الله»، شهادت آرزویش بود این را بارها و بارها به دوستان و اهل خانه گفته بود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب‌هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع‌هایی که خشن‌ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت‌، به راه افتادن حرکت‌های بی‌ثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی‌آمد، از پیامدهای فراخوان‌هایی بود که در نهایت حماقت اعلام می‌شد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامی‌ها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوش‌غیرت زمانمان بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت,،امروز از شهید «روح‌الله عجمیان» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.

مأموریتی برای رسیدن به شهادت

دوازدهم آبان بود، قرار بود برای چهلم «حدیث نجفی» تجمع شود در بهشت سکینه کمالشهر کرج، از پایگاه بسیج حوزه ۴۱۷ شهدای کمال‌شهر زنگ زدند به روح‌الله که بیا برویم مأموریت، بدون هیچ سوال و جوابی راه افتاد و رفت، او که رفت، بی‌تابی همه وجود مادر را گرفت، نگرانی‌هایش برای پسرش از وقتی اغتشاشات بالا گرفته بود بیشتر هم شده بود، به آنجا که رسیدند با رفقایش برنامه‌ریزی کردند که هر کسی چه وظیفه‌ای را عهده‌دار شود در واقع تقسیم کار کردند.

«روح‌الله» فدایی ملت و پرچم شد

ساعت ۱۲ ظهر بود، درگیری با اغتشاشگران آغاز شده بود، نامردها روح‌الله را دوره کردند تا از دید رفقایش دور بماند آن هم جایی نزدیک بلوار اصلی کمال‌شهر و مرکز شلوغی‌ها. زن و مرد چند نفره به او حمله کردند و او را زیر مشت و لگد گرفتند، یزیدیان روزگار جسم نیمه‌جان روح‌الله را روی زمین می‌کشیدند، لعنتی‌ها رها نمی‌کردند، حالا نوبت چاقو بود با چاقو افتادند به جانش و با چند ضربه از پشت سر قلبش را شکافتند و چاقو را از کمر تا شکم فرو کردند...

باورش سخت است این کارها توسط افرادی انجام گرفت که به نام آزادی می‌خواستند قیام کنند.

پیکر نیمه‌برهنه روح‌الله را به شکل صلیب درآوردند و او را در خیابان رها کردند و حتی اجازه نمی‌دادند کسی برای کمک به او نزدیک شود.

شیرزنی به نام مادر

۲۷ سالش بود و از دیار کوهدشت لرستان، چون در بهمن به دنیا آمد اسمش را گذاشتند روح‌الله، شهادت آرزویش بود این را بارها و بارها به دوستان و اهل خانه گفته بود. برای دفاع از حریم اهل بیت اقدام کرد تا برود سوریه اما رفتن نصیبش نشد.

کم‌سن و سال بود و خدا روزی او را برای شهادت در جای دیگری قرار داده بود، روح‌الله حتی دوره‌های آموزشی مخصوصی را گذرانده بود تا به مناطق مرزی زاهدان برود و با گروهک‌های تروریستی و اشرار و قاچاقچیان مبارزه کند اما نرسید، نشد...

داعشی‌های وطنی او را در کرج به شهادت رساندند، زمانی که آمبولانس رسید با هر سختی بود رفقایش روح‌الله را به بیمارستان منتقل کردند اما عجله‌اش برای رسیدن به شهادت بیشتر از سرعت رسیدن آمبولانس به بیمارستان بود.

و امان از دل مادر، صبر زینب (س) گونه می‌خواهد، درست کاری که مادر کرد.

صبوری‌اش در آن روزها دیدنی بود، شیرزنی که با سوز صدای غم و با لهجه محلی با پسرش حرف‌ها زد و قد خم نکرد، او با این ایستادن‌ها به همه نشان داد که پسرش بی‌تاب شهادت بوده و او خوشحال است که روزی‌اش هم شده است.

پیکر روح‌الله در حرم امامزاده محمد (ع) کرج کنار رفقای شهید مدافع حرمش به خاک سپرده شد، همان‌طوری که چند شب قبل از شهادتش آرزو کرده بود.

کد خبر 701188

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.