به گزارش خبرنگار ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوبهایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمعهایی که خشنترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت، به راه افتادن حرکتهای بیثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمیآمد، از پیامدهای فراخوانهایی بود که در نهایت حماقت اعلام میشد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامیها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها و اولین سالگرد شهادت مردان خوشغیرت زمانمان بیشتر از آنها خواهیم گفت، امروز از شهید «مجید یوسفی» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.
شهادت در سوریه نصیبش شد
موتور دوست بود و رئیس کمیته موتورسواران گیلان، مردمی بود، مهربان بود، شوخطبع بود، کمحرف بود، با اخلاق و بااخلاص بود و حسابی هم پایبند به انقلاب اسلامی، موتورسواری از علایقش بود تا آنجا که رئیس کمیته موتورسواران استان گیلان بود، سه بار عازم سوریه شد با نام مستعار «ابواحمد»، هوای شهادت در سر داشت، هر بار تلفن خانه زنگ میخورد همه اهل خانه گمان میکردند صدای پشت خط قرار است از شهادتش خبر دهد اما، نَه، شهادت در سوریه سهمش نشد.
بابای محمدصالح و احمدرضا بود، احمدرضا قرار بود اربعین موکبداری کند، ۵۰ عمود به کربلا مانده بود که به بابا پیام داد، میخواست او را از احوالش مطلع کند و مجید در جوابش نوشت: «خدا بهت ثواب بده، دو رکعت نماز هم برای منو مامان بخون رسیدی. دعا کن شهید بشیم. ازش بخواه شاید دعات گرفت» و خدا میداند محمدصالح برای بابا چه دعایی کرد که خیلی زود به اجابت رسید.
شهادت پدر و شب تولد پسر یکی شد
از آغاز اغتشاشات آرام و قرار نداشت و هر شب برای آرام کردن اوضاع خودش را به شلوغیها میرساند، شب شهادتش، مأموریت مجید و رفقایش دستگیری اغتشاشگرانی بود که اقدام به آتشزدن اموال عمومی کرده بودند، تازه از ماشین پیاده شده بود که زنی از پشت سر با تندر ۹۰ و با سرعت بسیار بالا از پشت سر او را زیر گرفت، آن هم نه یک بار، دو بار. بیوجدان پیش خودش اگر فقط یک لحظه به بچههای مجید فکر میکرد، شاید...
مجید زمانی که افتاد، از احوالاتش فهمید که وقت شهادت رسیده است، شهادتی که در سوریه جستوجو میکرد، اما در وطنش به آن رسید، به رفقایی که نزدیکش بودند، گفت: «میدانم وقت رفتن رسیده است، مواظب بچههای من باشید.»
متولد اردیبهشتماه ۱۳۵۷ بود و اهل آستانه اشرفیه و ساکن بندر کیاشهر، زمانی که شهید شد، سومین شهید مدافع امنیت گیلان شد، روز هفدهم آبان ۱۴۰۱ بود و شب تولد محمدصالح که مجید حاجت روا شد.
نظر شما