به گزارش خبرنگار ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوبهایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمعهایی که خشنترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت، به راه افتادن حرکتهای بیثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمیآمد، از پیامدهای فراخوانهایی بود که در نهایت حماقت اعلام میشد.
در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامیها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوشغیرت زمانمان بیشتر از آنها خواهیم گفت، امروز از شهید «مسلم جاویدیمهر» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.
دلباخته خدمت در ارتش بود
پدرش کشاورز بود و از یادگاران سالهای جنگ، سالهایی که ایران ما اسیر جنگی نابرابر شده بود و مردم مقاومت را در زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشیدند، او هم برای حفاظت از وطن از طرف جهاد به جنوب، سوسنگرد و خرمشهر اعزام شد؛ راهی که بعدها، پسر خیلی خوب جا پای پدر گذاشت. اصالتشان برمیگردد به روستای مزرج از دهستانهای شیریندره قوچان، جایی که در سال ۱۳۶۱ مسلم در آنجا به دنیا آمد.
از زمانی که درس را تمام کرد، وارد ارتش شد و دلباخته کارش بود، برحسب وظیفهای که داشت به مناطق مختلف میرفت، اما در بیشتر ماموریتهایش به جنوب و شرق اعزام میشد، این دو سال آخر هم به قوچان منتقل شده بود و تقریباً نزدیک خانواده بود.
سالهایی که در جنوب خدمت میکرد در واحد مینروبی مشغول بود، به واسطه حضورش در همین واحد و پاکسازی میادین مین جامانده از دوران دفاع مقدس، جانبازی نصیبش شد؛ جانبازی ۵۰ درصد، با اینکه یکی از دستهایش از کار افتاده بود و مجروحیتهای دیگری هم داشت، اما قید لباس ارتش را نزد و ماند و خدمت را ادامه داد.
مردم قدر خون به ناحق ریخته را خوب میدانند
رد شلوغیهای ناشی از اغتشاشات سال گذشته در قوچان هم دیده میشد، روز سیام شهریورماه بود، مسلم رفته بود برای خانه خرید کند که دید تعدادی از آشوبگران به اماکن عمومی و مغازههای مردم حمله میکنند. در حالی که به او مأموریتی سپرده نشده بود و حتی لباس رزم و نظامی هم بر تن نداشت، غیرتش اجازه سکوت به او نداد، جلو رفت و گفت: چرا شیشههای مغازه مردم را میشکنید؟
همین حرفهای ساده او باعث شد تا اغتشاشگران به او حمله کنند، حملهای با سلاح سرد و ضربات چاقو سبب شد تا مسلم بهشدت مجروح شود و روی زمین بیفتد، مردم که شاهد بودند اراذل و اوباش چه بر سر مسلم آوردند او را به بیمارستانی در مشهد رساندند، اما شدت زخمهای نشسته بر تنش آنقدر زیاد بود که دوام نیاورد و به شهادت رسید.
پیکر پاک مسلم دوم مهرماه در مشهد تشییع شد آن هم یک تشییع باشکوه، تشییعی که قلب پدر آن روز از دیدن حضور مردم آرام گرفت، چرا که دید مردم قدر خون به ناحق ریخته را خوب میدانند.
بعد از اینکه پیکر پاکش در مشهد تشییع شد، او را به قوچان بردند و عاقبت گلزار شهدای مزرج خانه ابدیاش شد.
شاید جانبازی مسلم مقدمهای بود برای شهادتش؛ چرا که وقتی از ناحیه دست مجروح شد، گفت: «دستم که هیچ سرم را هم برای کشورم میدهم.»
نظر شما