به گزارش خبرنگار ایمنا، کتاب کریمخان زند، شرح زندگی کریمخان معروف به وکیلالرعایا، بنیانگذار سلسله زندیه یعنی همان پادشاهی است که در زمان حکومتش، پرچم ایران را بر بالای دروازههای شهر بصره برافراشت.
نویسنده کتاب زندهیاد «عبدالحسین نوایی» است که به سال ۱۳۰۲ در تهران زاده شد و چنانکه خود نوشته از نخستین روزهایی که به دبیرستان راه یافت، شور و شوق فراوانی به مطالعه مطالب تاریخی و بررسی موضوعهای مختلف مربوط به تاریخ ایران را در خود احساس میکرد و همین شور و شوق او را واداشت تا تحصیل در شاخه ادبی را دنبال کند و مطالعات تاریخی را ادامه دهد و کتابهای متعدد تاریخی مینویسد.
این شیفتگی و علاقه فراوان به مطالعه تاریخ پس از ورود به دانشگاه و گرفتن لیسانس ادبیات فارسی همچنان ادامه یافت و از آن پس یکسره به تاریخ پرداخت و تا آنجا که میسر بود، کتابهای تاریخی را مطالعه میکرد تا هر چه بیشتر با گذشته پرنشیب و فراز کشور ایران آشنا شود.
آن مرحوم از دریافت لیسانس به فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن موفق به دریافت دانشنامه دکتری شد و در مهرماه سال ۸۳ درگذشت.
وی کتاب «کریمخان زند» که چاپ اول آن در سال ۱۳۴۴ بوده و در سال ۱۳۴۸ به چاپ دوم رسیده است را، به واسطه چاپخانه بانک بازرگانی منتشر و در آغاز کتابش آن را به «ارواح مطهر شهدای گمنام تاریخ ایران» تقدیم کرده است.
کتاب در ۱۲ فصل تدوین شده است که در فصل اول به اواخر کار دوره نادرشاه افشار اشاره دارد و در فصل پایانی، پایان کار سلسله زند را بازخوانی و از شخصیت ساده، جنگاور و بیآلایش کریمخان نوشتارهایی بیان کرده است.
آشوبهای پس از افشاریه
«ایران پس از نادر و پیش از کریمخان»، عنوان فصل نخست این مجموعه است؛ در این نوشتار آمده که علیقلیخان برادرزاده نادر پس از آنکه سرداران شورشی سر نادر را از بدنش جدا کردند و برای وی فرستادند، مدت بسیار کوتاهی با عنوان عادلشاه حکومت کرد و همین شخص با برادرش ابراهیم شاه بر سر حکومت به نزاع برخاست و پس از مدتی هر دو برادر توسط شورشیان به قتل رسیدند، تا حکومت نادری دوامی نداشته باشد و تا مدتی آشوب در اولاد نادر حکمفرما بود و مردم سیهروز خراسان زیر سلطه مشتی فرد بیکفایت و سنگدل رنجها میکشیدند.
در همین فصل نوشتهاند که ظلم و ستم نادر از بین رفته بود و جای آن را هرج و مرج و زورگویی گردنکشان و سرداران گرفته بود، به دیگر بیان ستمگر با کفایت از میان رفته و زورگویان بیکفایت جای او را گرفته بود.
حالا آشفتگیها و خانهخرابیهایی که محمود و اشرف افغان پس از صفویه ایجاد کرده بودند و نادرشاه افشار بساطشان را جمع کرده است و کشور را به سامان رسانده بود، به شکلی دیگر با هرج و مرج و نزاع بازگشته بود و حاکمی باید که این وضعیت را به سامان کند و ایران و ایرانی را از رنج مدام نجات دهد.
فصل دوم کتاب؛ به کریمخان و ایل و طایفه لُر او اختصاص دارد؛ کریمبیگ یا کریم توشمال، عناوین دیگر سرسلسلهدار زند هستند. درباره مهارت و قدرت کریمخان نوشته شده است که کریمخان در زمان تصرف اصفهان، سواری را با نیزه از پشت اسب برداشت و بر زمین میزند.
در صفحه ۴۴ کتاب از مرکز توپخانه و مهمات دوره افشاریه نوشتهاند و اینکه نادر شاه کرمانشاه ولایت سرحدی ایران و عثمانی را مرکز مهمات و توپخانه حکومتش قرار داده بود تا به منطقه بینالنهرین و محل نزاع با عثمانی نزدیک باشد.
عزیمتها و سربازکشیهای مداوم کریمخان بین ولایات مختلف از سنندج و کرمانشاه تا اصفهان و فارس و اتفاقات آن و همچنین نامهایی از خاندان قاجار یعنی همان سلسله بعدی حاکم بر ایران، در صفحات بعدی جای گرفته و از فتوحات سپاه زندیه نوشته است.
در صفحاتی از کتاب درباره جنگاوریهای کریم توشمال، بهویژه در مواجهه با دولت عثمانی و نیز از نبرد سخت با طایفه لیراوی که در کوهستان سکونت داشتند نوشته شده که پس از همین رخداد که کشتار زیادی هم به همراه داشت بود، که خان زندیه از روز دوم ماه صفر سال ۱۱۷۹ قمری وارد شیراز شد و از آن پس به مدت ۱۴ سال از این شهر بیرون نرفت.
مؤلف از این دوره ۱۴ ساله با عنوان دوران آرامش و آسایش یاد کرده و آن را مرهمی شفابخش برای التیام دردهای ایرانیان یاد کرده است.
محمدامین خان، تقیخان، محمدحسن خان قاجار، قلی تفنگ ساز، علیخان شاهسون، نظرعلی خان، میرمهنا، ذوالفقار خان، ولیخان افشار، علی مرادخان، زکیخان، آقامحمد ماربینی اصفهانی، عمر پاشا، صادق خان، استظهارالدوله نام و نشانهای شماری از مردان در این کتاب هستند.
۴۰ سال بعد...
در صفحه ۱۲۰ کتاب از به دنیا آمدن «فتحعلیشاه قاجار» در دامغان از تیره عزالدینلو قاجار، یعنی همان شاهی که بعدها حدود ۴۰ سال بر ایران حکومت میکند نیز سخن به میان آمده است.
صفحات میانی کتاب به دوران مرگ شاه زنده و آشوبها و برادرکشیهای بعد از این اتفاق اختصاص یافته است. در باب مرگ شاه زند نوشتهاند، میرزا صادق نامی نویسنده کتاب «تاریخ گیتیگشا» که مورّخ رسمی سلطنت کریمخان و اعقاب اوست، با آن عبارات سنگین خود درباره مرگ کریمخان زند چنین مینویسد: مدتی بود که مزاج اقدس شهریار زمان، از حدّ اعتدال منحرف و آفتاب ذاتِ با برکات از حدوث عسر منخسف گردید.
وجود مسعود از عینالکمال آفتدیده، ناخوشیها متعاقب به مزاج وهّاج رسیده است، حکمای خذاقتپیشه و اطبّای صاحباندیشه چندان که در معالجه اهتمام میکردند جلابهای مجرّب بر آن جناب چاره پذیر نمیگشت و درد شکم لحظه به لحظه روی در تزاید مینهاد تا روز سیزدهم صفر، بهطوری که از این عبارات سنگین ساختگی پرلفظ کممعنی برمیآید، کریمخان از مدّتی پیش علیل و رنجور بوده و بر اثر درد شکم سرانجام فوت کرده است.
روز سیزدهم ماه صفر ۱۱۹۳ قمری پس از تحمل یک سال بیماری درگذشت و با مرگ وی، آشوب و فتنه ایران را فراگرفت.
فصل ششم کتاب به معرفی و احوال دو تن از وزرای کریمخان به نامهای میرزا محمدجعفر اصفهانی و میرزا محمدحسین فراهانی و فصل هفتم به سیاست داخلی و سازمان کشوری زندیه اختصاص دارد.
«ریکا» نخستین مأمور شهرداری در ایران!
ریکا عنوان افرادی در حدود ۳۰۰ نفر مأمور بود تا در کوچه و بازار بچرخند و به مردم درباره نظافت معابر و بیرون منازل تذکر دهند تا همه جا را تمیز کنند و پاکیزه نگه دارند که در اصطلاح به این افراد ریکا میگفتهاند.
کریمخان از جریانات سیاسی قرن هجدهم میلادی به کلی بیاطلاع بوده و تنها تلاش کرده ایران را از تجاوزات بیگانه مصون نگه دارد.
نیز در کتاب قید شده که روابط تجاری به روسیه مبتنی بر قرار داده ۱۵۱۷ در زمان پتر کبیر بوده و حتی پس از سقوط صفویه تا تا زمان زندیه تداوم داشته است.
انگلیسها نیز طی قراردادی و با شرایطی در جزیره خارک و جنوب کشورمان حضور داشته و فعالیتهای تجاری داشتهاند.
ابوتراب نمک به حرام
خان زند مردی بود به تمام معنی ساده؛ با اینکه بر سراسر ایران زمین به جز خراسان حکمت میکرد، هیچ وقت خود را شاه نخواند و خود را وکیل الدوله و نایبالسلطنه میدانست و اگر کسی او را شاه خطاب میکرد در پاسخ میگفت: شاه ابوتراب نمک به حرام است که هر روز خود را به دامن کسی میاندازد.
و باز در باب بزرگ منشی و حق شناسی کریمخان در صفحه ۲۵۳ نوشته شده که اگر مرد آن است که در کشاکش دهر همچو سنگ زیرین آسیا باشد، کریمخان یک مرد تمام عیار بوده است.
ورقهای پایانی این مکتوبه بلند، ویژگیهای شخصیتی و نقل داستانهایی از نحوه رفتار و منش کریمخان را روایت کرده و در فصل دهم به بناهای دوره کریمخانی بهویژه در شیراز اشاره شده، شیرازی که پس از ۱۴ سال حکومت کریمخان به دست آغامحمدخان قاجار افتاد و این ابیات در این زمان سروده شد:
گردون به زمانه خاک غم ریخت، دریغ / با شهد طرب زهر غم آمیخت، دریغ
از کینه دور فلک جورسرشت / شیرازه شیراز ز هم ریخت، دریغ
در خاتمه بیان این جمله از زبان جلالالدین میرزای قاجار، مؤلف نامه خسروان که به دشمن خاندانش نظر خوشی نداشته است خالی از لطف نیست.
او میگوید: گمان نمیکنم از آغاز جهان که این همه شهریاران آمدهاند، هیچیک را چنین خوی نیک بوده باشد. والسلام
یادداشت از: محمودافشاری، خبرنگار ایمنا
نظر شما