به گزارش خبرنگار ایمنا، در جریانات سال گذشته پس از فوت مهسا امینی با ادعای دروغین خونریزی مغزی وی در اثر ضرب و شتم با باتوم، به مدت چند ماه شدیدترین عملیات رسانهای با استفاده از ظرفیت رسانههای مختلف خارجی و فارسی زبان معاند علیه آرامش و امنیت روان مردم ایران دنبال شد. (بخوانید: اعتراف به دروغ بودن ماجرای ضرب و شتم مهسا امینی)
یکی از پرتکرار مضامین در بحبوحه آشوبهای سال گذشته، موضوع آزار و اذیت و شکنجه زندانیان سیاسی در زندان توسط مأموران حکومتی بود، موضوعی که دستاویز بسیار مطلوبی برای محکوم کردن ایران در سطح بینالملل و تخریب مشروعیت حاکمیت در داخل محسوب میشد.
۱. آرمیتا عباسی و نیلوفر شاکری؛ وقته پته ها روی آب میریزد!
یکی از جنجالیترین سوژهها در همین رابطه، گزارش پایگاه خبری آمریکایی CNN از آزار و تجاوز جنسی به زندانیان بازداشت شده در اغتشاشات توسط نیروهای امنیتی بود که در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۱ منتشر شد. مبنای این گزارش، مصاحبه با یک دختر ایرانی مجهولالهویه با ادعای سابقه بازداشت در ایران بود که پس از آزادی به کردستان عراق فرار کرده بود و سی ان ان با نام مستعار حنا از وی یاد میکرد. بحث برانگیزترین قسمت این گزارش، مربوط به آرمیتا عباسی بود، شخصی که به ادعای سی ان ان در بازداشتگاه مورد تجاوز قرار گرفته بود و در تاریخ ۲۵ مهر به بیمارستان امام علی کرج منتقل شده بود.
در قسمتی از این گزارش ادعا آمده عباسی که با همراهی مأموران لباس شخصی به بیمارستان برده شده بود، به شدت میلرزید و موهای سرش تراشیده شده بود تا جایی که به نقل یکی از پرسنل بیمارستان به عنوان شاهد، «حال او آنقدر بد بود که فکر کردیم به سرطان مبتلاست»
سه روز بعد از انتشار این گزارش توسط سی ان ان، شورای حقوق بشر سازمان ملل تشکیل کمیتهای حقیقتیاب در خصوص اغتشاشات ایران را به تصویب رساند. اما قسمت جالب ماجرا، انتشار تصاویر آرمیتا عباسی بعد از آزادی (کمتر از ۵ ماه بعد از گزارش سی ان ان) با موهای بلند و رنگ شده بود که نشانی از تراشیده شدن کامل موی سر و شکنجه در آن دیده نمیشد.
در همان روزهای آشوب، خبر شوکه کننده دیگری از بازداشت دختری به نام «نیلوفر شاکری» منتشر شد که به گفته مادرش در اثر شکنجه دچار خونریزی داخلی شده بود و حال بسیار بدی داشت. چندماه بعد، مشاجرهای در فضای اینستاگرام میان آرمیتا عباسی و نیلوفر شاکری در گرفت که نشان داد خبرهای منتشر شده درباره آنها تا چه اندازه گمراه کننده بوده است.
نیلوفر شاکری در استوری خود درباره آرمیتا عباسی نوشت: «دومین روز دستگیریم آرمیتا رو گرفتن، دو روزم قبل از من آزاد شد، از اول تا آخرش رو حفظم، حتی یه سیلی هم نخورد، حتی یه تو هم نشنید، وقتی هیچکس ملاقات حضوری و تماس تلفنی نداشت، این خانم داشت. وقتی همه ممنوع الملاقات کابینی بودن این خانم با باباش دیدار حضوری داشت، وقتی همه ممنوع الوکیل بودن این خانم وکیل داشت. اخبار داخلی زندان رو میفروخت تایم تماس میگرفت… دیگه نمیتونم سکوت کنم، وقتی ما اعتصاب کردیم، مادرش چو انداخت برای آرمیتا اعتصاب کردیم…»
بیان این مطالب، باعث شد آرمیتا درباره نیلوفر شاکری در صفحه مجازی خود این طور بنویسد: «دیگه شمایی که تو زندان وایتکس خوردی به خونریزی بیوفتی و ببرنت بیمارستان نیا از من افشاگری نکن»
مشاجره این دونفر ثابت کرد نه خبر تجاوز درست بوده است و نه خونریزی شاکری به دلیل شرایط بد زندان اتفاق افتاده بود و ادعاهای مطرح شده در این زمینه یک عملیات روانی گسترده در راستای برهم زدن امنیت و آرامش روانی جامعه و محکومیت ایران در سطح بینالمللی در آن برهه زمانی بوده است.
۲. حسین رونقی؛ اعتصاب غذا با عسل و ارده!
سوژه دیگری که در ایام اغتشاشات سال گذشته داغ شد، ماجرای دستگیری فردی به نام «حسین رونقی» بود. پس از دستگیری رونقی که سابقه مصاحبه با شبکه ایران اینترنشال را داشت، جنجالهای بسیاری توسط خانواده و اطرافیان او اتفاق افتاد. فردی به عنوان دوست وی در شبکه بی بی سی فارسی حاضر شد و ادعا کرد به گفته منابع موثق هردو پای حسین رونقی توسط مأموران در زندان شکسته شده و او را با پای شکسته و بدون درمان، به این طرف و آن طرف کشاندهاند. برادر او نیز در توییتی گفت که حسین رونقی در اثر اعتصاب غذا در زندان ۱۸ کیلو وزن کم کرده است و وضعیت جسمی خوبی ندارد.
طولی نکشید که دروغ بودن این ادعاها نیز با آزادی حسین رونقی و انتشار فیلم و عکسهای او با پاهای سالم و بدنی که نشانی از کاهش وزن براثر اعتصاب غذا در آن دیده نمیشد بر همگان آشکار شد.
چندماه بعد، یکی از براندازان حامی پهلوی در صفحه مجازی خود ادعاهایی افشاگرانه را در خصوص سوءاستفاده حسین رونقی از کمکهای مالی مطرح کرد. به گفته او حسین رونقی به بهانه کمک به زندانیان سیاسی در ایران، مبلغ ۳ میلیارد تومان دریافت و برای مصارف شخصی خود استفاده کرده است.
این فرد با انتشار تصاویر فیشهای واریزی در صفحه اینستاگرامش نوشت «طبق مدارک موجود، حسین رونقی و خانوادهاش طی پروژهای کثیف و دروغین، با سوءاستفاده از اعتماد دیگران و برای کمک به مردم، از طریق حسابهای خانواده و نزدیکانش، حداقل ۳ میلیارد تومان پول دریافت کرده است. این مبالغ طی چند ماه به صورت مداوم به حسابشان واریز شده. او حتی کراوات و سنجاق سینه شیر و خورشیدش هم از خودش نیست و در مورد اینکه این پولها صرف چه شده، نه تنها پاسخگو نبوده بلکه با آنفالو و بلاک سعی در فرار از حقیقت داره.
در خصوص اعتصاب غذا با عسل و ارده و پاهای شکسته و ادعاهای خانوادهاش، مبنی بر خون بالا آوردن و خطر مرگ هم جز جوکی کثیف و بازی با احساسات مردم، چیز دیگری نبود. در خصوص دروغهای دیگرش، زندانیان سیاسی و همبندانش قبلاً افشاگریهایی کردهاند.»
علی نوری، از زندانیان سیاسی که در زندان همراه رونقی بوده نیز پس از آزادی او در یادداشتی درباره ماجرای اعتصاب غذا و آزادی او نوشت: «حسین رونقی اگرچه به خاطر اعتصاب غذایی که پس از بازداشت آغاز کرد، دچار ضعف بدنی شده بود، اما هنگام ورود به بند، هیچگونه آسیب بدنی مبنی بر مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و به تبع آن شکستگی دست و پا نداشت. زمانی هم که توسط جمعی از زندانیان سیاسیتر و خشک میشد، مصرف عسل و ارده بخشی از اعتصابش بود! و بنا بر شهادت چند زندانی سرم دریافت میکرد تا اینکه به بیمارستان بقیهالله منتقل شد. بعد از بازگشت از بیمارستان به زندان، مدتی را در بهداری تحت سرم درمانی با تزریق ویتامین و مکمل بود و در نهایت به سوئیتی اختصاصی با همان شرایط قبلی (سرم ویتامین، قندی، مکمل، عسل و ارده) و چند روز بعد آزاد شد.»
این داستان ادامه دارد…
مرور ماجراهای فوق و برملا شدن دروغهای متعدد درباره افرادی که در جریان ایجاد فضای آشوب و ناامنی در کشور نقش مؤثری داشتند، علاوه بر اینکه نشان از بی ارزش بودن حقیقت در نزد این به اصطلاح فعالان مدنی و کنشگران سیاسی آزادی خواه و عدالت جو دارد، از تکنیک دیگری در عملیات روانی برای مختل کردن جریان اندیشه و حمله به روان مردم رونمایی میکند. در این تکنیک با دست گذاشتن روی مواردی مانند آزار و شکنجه افراد، سعی میشود تا احساسات عمومی جریحهدار و در پی آن قدرت استدلال منطقی و همچنین اعتماد به نهادهای رسمی حاکمیت مختل شود. از سوی دیگر بازتاب این قبیل اخبار کذب در رسانههای جهان، میتواند به عنوان اهرم فشاری برای محکومیت ایران و وضع تحریمهای حقوق بشری استفاده شود.
در همین راستا و در سالگرد فوت مهسا امینی، به نظر میرسد که این قبیل سناریوسازیها مجدداً در دستور کار قرار بگیرد تا دوباره از طریق بازی با احساسات مردم، به اهداف خود برسد. برای مثال اخیراً اخباری از ضرب و شتم یک زندانی امنیتی به نام «نرگس محمدی» به دلیل عدم رعایت حجاب در زندان اوین منتشر شده که چندی پیش نیز ادعای اعتصاب غذای سخت و طولانی و شکنجه او در زندان خبرساز شده بود اما بعد از آزادی و انتشار تصاویر او که با افزایش وزن نسبت به قبل از دستگیری همراه بود، واکنشهای متعدد مخاطبان را برانگیخت.
در انتها باید گفت مرور این جریانات در جنگ رسانهای، میتواند از سواستفاده بیشتر رسانههای معلوم الحال از چنین ترفندهایی در آینده جلوگیری کند.
نظر شما