به گزارش خبرنگار ایمنا، روزهایی که طی هشت سال جنگ تحمیلی بر رزمندگان و خانوادههایشان گذشت، برای کسانی که در آن برهه زندگی و فضا را لمس میکردند، امری قابل درک است، اما برای نسلهای بعد که در همه این سالها بدون حس کردن جنگی در امنیت کامل به سر بردهاند، روایت آن روزها هم خواندنی است و هم تجسم آن کمی مشکل است؛ روزهایی که اگر در خاطرات و روایات همان رزمندگان نقل نشود، بعدها به فراموشی سپرده خواهد شد و تاریخ کمحافظهتر از آن است که روزهای درخشان یک ملت را به خاطر بسپارد، بنابراین جمعآوری خاطرات و نشر آن از زبان افرادی که در میدان آتش حضور داشتند، میتواند هم مستندتر و هم قابلباورتر باشد.
شهید سعید امیریمقدم در کتاب «به شرط بهشت» روایتگر رشادت رزمندگان تیپ ویژه ۱۵۵ شهدا در عملیات کربلای ۲ شده است: «در محور چپ عملیات، این تیپ برای تصرف اهداف تعیین شده با تاریک شدن هوا حرکت خود را آغاز کرد. از همان آغاز حرکت، یک لحظه آسمان از منور خالی نبود و خمپارهها امان نمیدادند، طوری که به محض حرکت، خمپارهها کنار نیروها فرود میآمد که بر اثر آن، هفت تن مجروح شدند اما نیروها آرامآرام خود را به نقطه تماس با دشمن رساندند.
بعد از پاکسازی معبرها به سمت نیروهای تخریب و اطلاعات عملیات نیروهای رزمی (گردان امام حسین از ارتفاع شهید عباسی) برای حرکت آماده شدند که ناگهان از کمینی که تقریباً در وسط ستون قرار داشت، به سوی آنها تیراندازی شد. هر چند همه به شدت غافلگیر شدند، نیروهای اسلام با اعتماد به نفس، به مقابله پرداختند و کمین را خاموش کردند. معاون طرح و عملیات (برادر شاکری) که مجروح شده بود، پیش از آنکه معبر باز شود، اللهاکبرگویان از بقیه نیروها جدا شد و لنگانلنگان به طرف کانال نیروهای دشمن دوید.
نیروهای داخل کانال شروع به تیراندازی کردند ولی وی خود را داخل کانال انداخت. این حرکت موجب شد که نیروهای دشمن اسلحه و کلاه خود را بر زمین بیندازند و فرمانده گروهان آنان بگریزد. برادر شاکری با حالت زخمی به روی تپه سرخه رفت و برخی نیروها نیز به وی پیوستند. نیروهای عراقی بعد از مدت کوتاهی پاتک خود را شروع کردند و بهرغم اشغال تپه و به شهادت رساندن برادر شاکری، نیروهای خودی با رشادت تپه را مجدد پس گرفتند و دو پایگاه آنها را به تصرف در آوردند.»
نظر شما