به گزارش خبرنگار ایمنا، سفر راهیان نور و حضور در طلائیه در دوران دانشجویی و در سال ۱۳۷۰ در حالی که زمان زیادی از پایان جنگ نگذشته بود و یادمانهای شهدا بکر بودند، مسیر قلمش را تغییر داد.
تفحص پیکر دو شهید در منطقه، بقایای تسلیحات جنگی، بلمهای روی آب، لباسهای پاره و خونین رزمندگان و شهدا که هنوز هم بر سیمهای خاردار خودنمایی میکرد، تأثیر زیادی روی او بر جا گذاشت، بهطوریکه از نوشتن داستانهای کوتاه و دغدغه شخصینگاری و نوشتههایی که بعضاً نگاه روشنفکری داشت، به حوزه ادبیات پایداری روی آورد.
این تحول در نگرش و دیدگاه در کنار تلاشها و ممارستها و البته نگاه متفاوتی که به این ژانر ادبیات داشت، از گلستان جعفریان نویسندهای مشهور، صاحبسبک و پرمخاطب ساخت که آثارش در بین کتابهای دفاع مقدس خودنمایی میکند.
جعفریان که متولد سال ۵۲ است، کارشناسی الهیات (گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی) خوانده و بیشتر با کتابهای «از چنده لا تا جنگ» و «چهار فصل کوچ» شناخته میشود، هرچند دوست دارد با کتابهای جدیدترش او را بشناسند.
خواندن، دغدغه نوشتن را در نویسنده بیدار نگه میدارد
تاکید پدر بر خواندن داستانهای واقعی، بذر ورود به حوزه پژوهش و نویسندگی ادبیات دفاع مقدس را در دلش کاشت تا روایتهای مستند زندگی قهرمانهای واقعی (شهدای دفاع مقدس) را به رشته تحریر در آورد.
جعفریان خواندن را لازمه نوشتن میداند و میگوید: نویسنده در هر حوزهای که مشغول به قلمفرسایی است، باید حداقل ۵۰ کتاب بهروز و بسیاری از کتب قدیمی را در حوزه فعالیتش خوانده باشد. خواندن و مطالعه در ذهن شما چرایی ایجاد میکند و هرچه ذهن بیشتر درگیر چرایی و چگونگی شود، بیشتر به دنبال جواب میرود و در این مسیر به رشد و کمال میرسد؛ حتی من معتقدم که خواندن، دغدغه نوشتن را در نویسنده بیدار نگه میدارد.
تکتک شخصیتهای داستان من یک الگوی تمام و کمال هستند
او که توانسته است بین نقشهای مختلف، همسری و فرزندی و نویسندگی تعادل برقرار کند، بهطوری که هیچکدام روی دیگری تأثیر منفی نگذارد، با اشاره به شخصیتهایی که خاطراتشان به دست او نوشته شده است، میگوید: شهید حسن آبشناسان، شهیدی است که ۳۰ سال در خدمت ارتش حکومت طاغوت بود و در ایام بازنشستگیاش، جنگ تحمیلی شروع شد و او نسبت به حفظ میهنش احساس وظیفه کرد و به کردستان رفت و عاشق منش مسیح کردستان، شهید محمد بروجردی شد و به قول همسرش از یک ارتشی صرف به یک عارف تمام تبدیل شد که دیگر پایش در زمین بند نبود و ره صدساله را یکشبه پیمود و روح بلندش به آسمان پرکشید. در مطالعاتی که در خصوص شهید آبشناسان داشتم به قرآنی برخورد کردم که او همیشه در کمینهای طولانی و فردی خود همراه داشته است و حتی گاهی در کنار این قرآن حاشیهنویسی نیز انجام داده است.
جعفریان با بیان اینکه در آثارش در پی الگو دادن نیست، میافزاید: تکتک شخصیتهای داستانهای من یک الگوی تمام و کمال هستند که نیازی به الگوسازی من ندارند، من تنها آنها را همانگونه که بودند یا هستند به تصویر میکشم. بهطور مثال منیژه لشکری همسر آزاده خلبان حسین لشکری، در کتاب «روزهای بیآینه» که ۱۸ سال دوری همسرش را در ایام اسارت ایشان تحمل کرده، برای من یک الگوی تمامعیار است. مثلاً آزاده مهدی طحانیان در کتاب «همه سیزده سالگیام» نوجوان ۱۳ سالهای که در اسارت به خبرنگار هندی گفته بود تا حجاب بر سر نگذاری با تو مصاحبه نمیکنم، برای من یک الگوی تمامعیار است. بروید این کتاب را بخوانید و ببینید چهطور دشمن سعی میکرد با پیشنهادهای اغواگرانه او را به دام بکشاند و هیبت معنوی و مقدسش را بشکند و او ۹ سال تمام در اسارت با نفس خود جنگید و در برابر دشمن مقاومت کرد.
ادبیات پایداری به من آموخت که زندگیات را خودت انتخاب کن
وی ورود و حضور زنان نویسنده به حوزه ادبیات پایداری را خوب توصیف میکند و میگوید: سالهای اخیر سفرهای گسترده به وسعت تمام ایران پهن شده است که بانوان علاقهمند در این حوزه حتی در مناطق محروم و کوچک هم بتوانند تجربیات خود را در خلق ادبیات پایداری به اشتراک بگذارند و وظیفه ما این است که با توجه به تجربیاتی، حتی متوسط در این زمینه و با پیدا کردن افراد علاقهمند که استعداد و زیرکی در زمینه نگارش و سوژهیابی دارند و پرورش و تعلم آنها آیندهای درخشانتر از قبل داشته باشیم.
جعفریان که علاقهاش به نوشتن داستانهای اسارت و بهاصطلاح ادبیات بازداشتگاه با تکنیک خاطرهنگاری است، معتقد است، روحیه و نشاطی که دارد، مدیون ادبیات پایداری است، چرا که این ادبیات به او آموخت زندگیات را خودت انتخاب کن و پای آن بمان.
نظر شما