به گزارش خبرنگار ایمنا، طی یادداشتی که سید مهدی سجادزاده، منتقد سینما در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«نگهبان شب بهعنوان ۱۰ امین کار بلند سینمایی سیدرضا میرکریمی بهحساب میآید که در ادامه آثار قبلی او ساختهشده است. مؤلفههایی همانند سادگی، داستان روان و موضوع اجتماعی در آثار قبلی این کارگردان دیده میشود.
فیلم نخستین بار در جشنواره فجر سال ۱۴۰۰ اکران شد که علیرغم نامزدی در ۹ رشته تنها یک تندیس سیمرغ بلورین برای بازیگر نقش مکمل برای نقش دایی فیلم دریافت میکند.
فیلم نگهبان شب این روزها در کنار آثار نهچندان خوب سینمای ایران و شرایطی که فیلم فارسی فسیل در حال رکوردشکنیهای مالی است در اکران است. فیلمی که به تعبیر محمد فاضلی، جامعهشناس در کنار سایر آثار میرکریمی به سینمای زندگی معروف است.
فیلم در شرایطی در نیمه دوم سال ۹۹، تولیدش آغاز شد که نخست نوید محمدزاده بهعنوان بازیگر این کار معرفی شد و در ادامه به دلیل شرایط کرونایی، یکبار پروژه چندهفتهای تعطیل شد.
میرکریمی ثابت کرده است در آثارش امضا خودش را دارد و این امضا و نگهداشت آن در شرایط کنونی فرهنگی، اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. همین امضا است که آثار او را در سطح جهانی با اقبال روبهرو کرده است که در خصوص اثر آخر او هم بیتأثیر نبوده است.
بیان شخصی فیلم بسیار ساده و روان است همچون آثار قبلی او از جمله امروز، دختر و قصر شیرین با فیلمی روبهرو هستیم که بسیار کمدیالوگ است.
در فیلم نمادها و نشانهها بسیار گویا است؛ استفاده از استعارههای رأیگیری در روز عروسی، بحث بنر تبلیغاتی فرد کاندید بر ساختمان نیمهتمام محل نگهبانی بازیگر اصلی داستان که وعده کمک جهت اتمام پروژه را داده در صورت پیروزی در انتخاباتی که بهنوعی مشخص است که پیروز نخواهد شد و حتی صاحبکاری که در طول فیلم بسیار منتظریم تا جایی سر کارگر ساده فیلم کلاه بگذارد که سرانجام هم این اتفاق میافتد و او را به مأموریتی که وعده داده است، میفرستد.
در این فیلم با دو بازیگر تازه روبهرو هستیم تورج الوند در نقش رسول و علیاکبر اصانلو در نقش دایی که هر دو بهظاهر از پس نقش برآمدهاند. دومی که برنده سیمرغ جشنواره فجر هم شده است و اولی که آینده روشن در بازیگری دارد. اما در این فیلم آن چیزی که بسیار آزاردهنده است سادگی زیاد از حد رسول است بهگونهای که بهسرعت به صاحبکار خود اطمینان میکند و یا در مواجهه با درخواست ازدواج، آنهم با یک دختر ناشنوا بسیار عادی میپذیرد. این سطح و حد از سادگی، آنهم در جریان زندگی کنونی، حتی با فرض آمدن از روستاهای دورافتاده که روی نقشه هم نباشد، بسیار بعید به نظر میرسد. گویا قرار نیست شخصیتهای اصلی سینمایی میرکریمی بهمرورزمان این سادگی را با پیچیدگیهای سطح جامعه بهروز کنند. اما به هر رویهای که هست مخاطب با رسول جلو میآید تا ببیند که فرجام او چه میشود؟!
سینمای میرکریمی همواره ساده و بدون اوج بوده است و به عناصر ساده و مینیمالیستی بوده است. سینمایی که عنوان سینمای شاعرانه را هم میتواند به خود اختصاص دهد اما این سادگی بیپایان آن را دچار یک چالش اساسی کرده است یکی از تکنیکهای میرکریمی در فیلمهایش استفاده خوب از اقلام تبلیغاتی فیلم است.
میرکریمی در کارهای خود سعی کرده بهنوعی از این اقلام جهت جذب مخاطب فیلم استفاده کند. از امضای پای پوستر و عنوان به همین سادگی مرحوم عباس کیارستمی گرفته تا تیزر معروف فیلم یک حبه قند که نگار جواهریان را بر یک تابسوار میبینیم، و در این فیلم هم با دو پوستر بسیار خوب و مفهومی روبهرو هستیم. یک پوستر عکس که رسول در بیرون از اتاقی که در مجموعه نیمهساز، لباس عروس به دست ایستاده تا عروس لباسش را عوض کند و او که اکنون محرم است به عروس در بیرون از اتاق (حریم خصوصی) ایستاده است را که نشاندهنده حیا بیش از اندازه او است و در پوستر دیگر که عروس و داماد را در یک ساختمان نیمهساز در پست زمینه یک شهر بیدروپیکر و در بین نوارهای زرد خطر میبینیم.
درنهایت ما با یک فیلم بسیار ساده و بهدور از هرگونه پیچیدگی روبهرو هستیم که حتی سکانس پایانی آنهم که تحقق آرزوی دایی است، نمیتواند از سادگی اثر بکاهد اما در عین حال برای مخاطبین جدی میرکریمی هم جذابیت اثری مثل خیلی دور خیلی نزدیک را ندارد.
نظر شما