به گزارش خبرنگار ایمنا، حوالی ظهر روز بیستویکم آبانماه سال ۱۳۹۰، خبری روی خروجی رسانهها رفت که محدود به داخل ایران نماند. یک انفجار شدید در حوالی کرج و ملارد اتفاق افتاده بود. زمان زیادی از پخش خبر اولیه نگذشت که مشخص شد این صدای مهیب و لرزشی که در بیشتر شهرهای استان تهران و البرز و بخشهایی از استان مرکزی احساس شد، مربوط به انفجار زاغه مهمات پادگان شهید مدرس بوده است. در این حادثه سردار حسن طهرانیمقدم، رئیس سازمان خودکفایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه چند تن از پاسداران به شهادت رسیدند.
زمانی که خبر شهادت او در رسانهها منتشر شد، نامش برای عموم مردم ناآشنا بود اما درجه و مسئولیتش نشان از سالها تجربه در سپاه پاسداران میداد، سرداری که بخش عظیمی از افتخارات موشکی جمهوری اسلامی مدیون زحمات شبانهروزی و آرزوهای دوربرد او است. مردی که معتقد بود تنها انسانهای ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند.
شهید طهرانیمقدم از سربازان رهبری بود که روحیه تحولآفرینی را برای این ملت به ارمغان آورده بود، رهبری که با میدان دادن به جوانان، دستیابی به افقهای دور دست را برای این کشور هموار کرده بود.
پدر موشکی ایران، مرید مرادی بود که رهبر معظم انقلاب، ایشان را امام تحول نامیده و فرمودند: «امام خمینی (ره) از دوران مبارزات تا پایان حیات مبارکشان در میدان عمل نیز در نقش یک فرمانده بینظیر، روند تحول خواهی را رهبری و اقیانوس عظیم ملت ایران را در مسیر تحقق اهداف، طوفانی و متلاطم میکرد.»
در پرتو روحیه تحولآفرین امام امت شاگردانی همچون مسعود علیمحمدی، مصطفی احمدیروشن، سعید کاظمآشتیانی و محسن فخریزاده پرورش یافتند که ایران را در مسیر دستیابی به قلههای جهانی علم به پیش بردند، شاگردانی که حرکت و جهاد علمیشان را دشمنان تاب نیاوردند و آنها را از صحنه خارج ساختند تا توان علمی کشوری را که به مدد رهبری پیر جماران از زیر یوغ استکبار آزاد شده بود، نابود سازند.
سعید کاظمیآشتیانی، فرزند صالح انقلاب
اما کاظمیآشتیانی، علیمحمدی، احمدیروشن و فخریزاده چه کسانی بودند که دست جنتلمنهای پای میز مذاکره به از میان برداشتن سرمایههای علمی این ملت آلوده شد. اگر نام «پژوهشکده رویان»، «سلولهای بنیادین»، «درمان ناباروری»، «بانک بند ناف» و اینجور چیزها را جستوجو کنید، در نتایجی که به دست میآید، قطعاً جایی نام سعید کاظمیآشتیانی را خواهید دید.
او که در ۱۸ سالگی همزمان با قبولی در رشته فیزیوتراپی و ورود به دانشگاه علوم پزشکی ایران، در هنرستان «پیام امید» به تدریس ادبیات و بینش اسلامی مشغول بود، با تعطیلی دانشگاهها و حضور در جبهه، توانست پس از ۱۱ سال مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشکده علوم توانبخشی بگیرد.
در این میان، سال ۶۱ با همکاری دو نفر از همکارانش، جهاد گروه پزشکی را در دانشگاه علوم پزشکی ایران تأسیس کرد. این گروه، هسته اولیه جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران بود که چهار سال بعد شکل و سامان گرفت و سعید کاظمی تا سال ۷۰ مسئول بخش طرحها و تحقیقات آن بود.
از سال ۷۱ با تغییرات ساختار مدیریتی جهاد دانشگاهی، رئیس جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی ایران شد و تا آخر عمرش، در این مسئولیت باقی بود. او در همه این سالها مراکز درمانی متعددی تأسیس و گروههای مختلف پژوهشی را راهاندازی کرد اما مهمترین جایی که راه انداخت، «پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی» در خرداد سال ۷۰ بود، جایی که هزاران زوج نابارور را خوشحال و صاحب فرزند کرده است.
کاظمیآشتیانی در همین دوران، درسش را در رشته علوم تشریح با گرایش «جنینشناسی» در دانشگاه تربیت مدرس پی گرفت و سال ۷۶ با رتبه ممتاز، شد «دکتر» سعید کاظمی آشتیانی.
او تا چهاردهم دیماه سال ۸۴ که در ۴۴ سالگی قلب و نفسش از حرکت ایستاد، در دو حوزه مدیریتی توانست گامهای اساسی و مهمی در گسترش روشهای پیشرفته درمان ناباروری، تولید و تکثیر و انجماد سلولهای بنیادی جنینی و همانندسازی (کلونینیگ) حیوانات رقم بزند. همه اینها، منهای تدریس در دانشگاه، برگزاری جشنوارههای بینالمللی، کارهای تئوریک و مقالهنویسی بود.
پس از درگذشت او، رهبر انقلاب اسلامی در پیامی، سعید کاظمیآشتیانی را دانشمند مؤمن و جهادگر، یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویشهای مبارکی که آینده درخشان علمی در کشور را نوید میدهند، توصیف کردند تا اهمیت این چهره عملی بیش از پیش برجستهتر شود و نام او بر سر زبانها بیفتد.
نماینده جمهوری اسلامی در پروژه بینالمللی «سزامی»
دکتر مسعود علیمحمدی استاد تمام فیزیک ذرات بنیادی دانشگاه تهران و اولین دانشجوی پسادکترای پژوهشگاه دانشهای بنیادی بود و رتبه دوم این گروه را در سال ۸۶ و دو سال قبل از شهادت کسب کرد، حتی او به همراه دکتر مجید شهریاری، نماینده جمهوری اسلامی ایران در پروژه بینالمللی «سِزامی» بود.
ماجرای مسعود، همان غیرت ایرانی و اسلامی بود که باعث شد با وجود داشتن صدها مقاله و امکان جذب در بهترین مراکز تحقیقاتی جهان، در ایران بماند و حتی در روزهای غبارآلود فتنه ۸۸ سعی کند تا دیگران را به عقلانیت و منطق ترغیب کند تا دانشگاه آسیب نبیند. همین ویژگیهای مسعود پنجاهساله کافی بود تا سوژه ترور علمی شود و بیستودوم دیماه سال ۱۳۸۸ خونش در همین تهران بر زمین ریخته شود.
مصطفی احمدیروشن، چهره تأثیرگذار در فرایند غنیسازی ۲۰ درصدی
سوژه چهارمین ترور هستهای در عرض تنها دو سال، جوان ۳۲ سالهای بود به نام مهندس مصطفی احمدیروشن، فارغالتحصیل دانشگاه صنعتیشریف و معاون بازرگانی مجتمع بازفرآوری اورانیوم ایرانی، تاسیساتی که همه آن را به نام سایت هستهای نطنز میشناسند.
مصطفی مهندسی شیمی خوانده و پروژه ساخت غشاهای پلیمری را کلید زده بود. او به خاطر هوش سرشار، تعهد، پشتکار بالا و سلامت نفسی که داشت پا به گردونه فناوری هستهای کشور گذاشت و به سرعت پلههای ترقی را طی کرد. مصطفی در جایگاه معاون بازرگانی سایت نطنز، راههای تنفس صنعت هستهای کشور را با درایتش هموارتر کرد و یکی از افراد تأثیرگذار در فرایند غنیسازی ۲۰ درصدی و عبور جمهوری اسلامی ایران از این مرز مهم صنعت هستهای نام گرفت.
او یکی از عناصر کلیدی و گمنام در شکست پروژه خرابکاری سایبری علیه تأسیسات هستهای ایران بود که تمام توانش را برای پیشرفت علمی کشور گذاشته بود و همه این عوامل در کنار هم مصطفی را شهید احمدیروشن کرد.
دانشمندی که نتانیاهو از او نام برده بود
ترور دانشمندان هستهای به ترور شهید احمدیروشن متوقف نشد و ۹ سال بعد دوباره تیر شوم استکبار بر سینه فخری از زادگان این سرزمین نشست تا یک بار دیگر ثابت شود که دشمن با ایران قوی مشکل دارد و هرکسی را که در مسیر توسعه علمی، فناوری و اقتدار این سرزمین قرار گرفته باشد از میان بر میدارد.
هفتم آذرماه سال ۱۳۹۹، لباس شهادت بر تن مردی نشست که از دانشمندان مؤثر و رده بالای تحقیقات علمی در کشور بود. شهید محسن فخریزاده، از دانشمندان ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در پروژهها و طرحهای دفاعی و فناورانه متعددی نقش داشت. فعالیتهای او محدود به حوزه دفاعی و هستهای نبود و در طرحهای پیشران و فناورانه متعددی، نقشآفرینی و راهبری را عهدهدار بود.
نام محسن فخریزاده در کنار پنج شخصیت ایرانی در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریه آمریکایی فارن پالیسی منتشر شده بود، قرار داشت. او تنها دانشمندی بود که نتانیاهو در یک برنامه از او نام برده بود و رسانههای اسرائیلی اعلام کرده بودند که نقشه ترور وی در یک بار سالهای گذشته شکست خورده بود.
گشودن مسیر عزتمندانه در سرنوشت یک کشور
فرزندان غیور این سرزمین که پرچم علم را برافراشته بودند در مکتبی پرورش یافتند که رهبرش باور داشت که هیچ چیزی نمیتواند سد راه مردم این کشور شود، رهبری که با ایجاد نگاه تحول در ملت، مسیری عزتمندانه در سرنوشت این مرزوبوم گشود تا شاگردان متعددی از نسلهای متفاوت در آن گام گذارند و جمهوری اسلامی را تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی در جهان به پیش ببرند.
نظر شما