حمید ال‌چگوارا!

«کوتاهه‌های جنگ»، خرده‌روایت‌هایی از خاطرات واقعی است که در دوران دفاع مقدس رخ داده و تصویر تازه‌ای از آدم‌های جنگ ارائه کرده است، کسانی که از همین کوچه و بازار اطراف خودمان، راهی جبهه شدند و وقایع مهمی را در تاریخ این ملت به ثبت رساندند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های تاریخ معاصر است که منشأ رخدادهای زیادی در زندگی ایرانی‌ها شد.

دوران دفاع مقدس به عملیات‌ها محدود نمی‌شد؛ در فاصله بین عملیات‌ها، زندگی در سنگرها جریان داشت و بعدها کتاب‌های زیادی از همین زندگی روزمره در آن دوران منتشر شد که کمتر میان مخاطبان عام شناخته شده است.

یکی از نویسندگان با هدف ارائه تصویری از روزهای زندگی رزمندگان در دوران جنگ به گردآوری خاطراتی از آن ایام پرداخته و آن‌ها را با نگاهی نو و با سلیقه مخاطب امروزی، بازنویسی کرده است.

این کتاب که با نام «کوتاهه‌های جنگ» تدوین شده، در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار گرفته است تا در چند متن، خرده‌روایت‌های این کتاب را مرور کنیم.

«قبل از اعزام به خط بهمان گفتند همه موهاتونو بزنید. می‌روید در عملیات دختلون در می‌آید. همه کچل کردیم جز حمید.

گفتیم موهاتون کوتاه کن اینجا وضع خیلی خرابه. گرد و غباره. گفت: نه! من به شیوه ال‌چگوارا می‌جنگم. کچل چیه آخه؟ خوش باید بگردی. ال چگوارا را هم می‌کشید و طور خاصی تلفظ می‌کرد. چگوارا موهایش را کوتاه نکرد که نکرد.

ما را به جفیر بردند. آنجا یک روز توی چادرها ماندیم. از دور صدای انفجار می‌آمد. فردای آن روز شنوک ها که آمدند که ما را به جلو ببرن. آن اطراف مازوت ریخته بود، شنوک که آمد، صحنه عجیب و غریبی شد. مازوت و خاک را بلند می‌کرد و می‌ریخت روی سرما. چون کچل کرده بودیم مشکلی نداشتیم، اما روی کله حمید افتضاحی درست شده بود. ما هم بهش می‌خندیدیم و می‌گفتیم بخور ال‌چگوارا!

موهایش به هم چسبیده بود، سرش می‌خارید و عاصی شده بود. چاره‌ای نبود، گشتیم تا یک نفر شانه ریشش را داد، یکی دیگر قیچی داد و من هم حمید را نشاندم و موهایش را کوتاه کردم که از آن وضعیت در بیاید. بچه‌ها هم دور ایستاده بودند و می‌خندیدند...»

کد خبر 646790

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.