به گزارش خبرنگار ایمنا و براساس یادداشتی که سیدصالح ایمانی، پژوهشگر دفاع مقدس در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است: «تاریخ پر از افتخار این شهر در دوران جنگ تحمیلی با نام یک زن گره خورده است، زنی که مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در سال ۱۳۹۰ در سفرشان به استان کرمانشاه و در جمع مردم گیلانغرب به تمجید از مقاومت جانانه او در برابر بعثیهای تا بن دندان مسلح پرداختند: "آن بانوی مسلمان و شجاع گیلانغربی که در آن دوران تعدادی از نظامیان دشمن را به هلاکت رساند و اسیر کرد، جزئی از خاطرات این مرزوبوم است."
گیلانغرب از شهرهای استان کرمانشاه است که از شمال به قصرشیرین و سرپل ذهاب میرسد، در جنوب به ایلام و ایوان غرب منتهی میشود، در شرق با اسلامآباد غرب همجواری دارد و در غرب، همسایه کشور عراق است.
نام گیلانغرب از نوعی درخت همیشهسبز و مقاوم به نام مورد یا مورت، برگرفته شده است. گیهل نامِ کُردیِ مورد بوده که در منطقهای که امروزه به گیلانغرب معروف است و در گذشته سراب گیهل یا باغ گیهل خوانده میشده، به فراوانی وجود داشته است. ازآنجاکه در گذشته نام برخی از مناطق را براساس گیاهان موجود در آن منطقه انتخاب میکردهاند (مانند چناران یا سروستان)، این ناحیه را هم به نام دشت گیهلان، یعنی جایی که درخت گیهل (مورد) دارد، خواندهاند.
در چهارمین روز از جنگی که صدام علیه ایران آغاز کرد، به مردمان گیلانغربی خبر رسید که ارتش عراق از راه دشت گیلان خود را به شهر نزدیک کرده و حتی یکی از تانکهای عراقی هم به دروازههای شهر رسیده است. گروهی از مردم برای رویارویی با متجاوزان بعثی به پا خاستند تا نگذارند اتفاقِ شومی که برای قصرشیرین رقم خورده بود، برای گیلانغرب هم رخ دهد. ازآنجاکه بیشترِ اهالی شهر را عشایر و ایلیاتیها تشکیل میدادند، طبیعی بود که تفنگهای قدیمیِ ام یک و برنو در دست مردم باشد. بنابراین با همان تفنگها به جنگ با تانک و تیربار و سلاحهای مجهز دشمن پرداختند.
در تاریکی اوایل صبح، مردم گیلانغرب پریشان و مضطرب از خواب پریدند و صدای ادوات زرهی دشمن را شنیدند. هوا که روشن شد، تجمع نیروهای عراقی همه جا مشاهده میشد. حدود ساعت ۹ صبح بود که ستونهایی از دود در پاییندست شهر به هوا برخاست. مردم شهر ابتدا تصور میکردند که نیروهای بعثی شهر را به آتش کشیدهاند، اما بعد مشخص شد که جوانان گیلانغربی بهصورت خودجوش به ارتش عراق حمله کردهاند و ادوات و خودروهای نظامی آنان را به آتش کشیدهاند.
مقاومت جانانه و غیرتمندانه مردان و زنان گیلانغربی مانع از ورود ارتش عراق به این شهر شد، مردمان دلاور این دیار با همان تفنگهای ابتدایی و شکاری خود و نیز با چوب و تبر و آبانداختنِ زمینهای کشاورزیشان در برابر دشمن ایستادند و نگذاشتند شهر به تصرف عراقیها درآید. عراقیها که تصور نمیکردند در گیلانغرب به چنین سد محکمی برخورد کنند، با مقاومتِ دلیرانه مردم این شهر بهتمامی غافلگیر شده بودند.
کار جنگ در گیلانغرب به شکلی خانوادگی پیش میرفت؛ پسران و پدران و برادران و شوهران، اسلحه به دست در برابر دشمنِ بیرحم میجنگیدند و مادران و دختران و خواهران و همسران با پختن غذا، رساندن آذوقه به خط نبرد و رسیدگی به مجروحان، به یاری آنان میشتافتند. در یک کلام همه آنانی که شهر را رها نکرده بودند و پای کار حفاظت از شهر ایستاده بودند، اعم از مرد و زن، شهری و روستایی و عشایر در کنار هم با چنگ و دندان از شهرشان، دفاع میکردند.
گیلانغرب، از چهارم مهرماه سال ۱۳۵۹ به خط مقدم جبهه غرب تبدیل شد و تا دوازدهم تیرماه ۱۳۶۱ به صورت خط مقدم باقی ماند. از همان روزهای آغازین جنگ تا پایان آن، شهر گیلانغرب یکی از مراکز پشتیبانی جنگ به حساب میآمد و این، خدمت بزرگ دیگری بود که مردم جنگزده گیلانغرب برای حفاظت از میهن برعهده گرفته بودند.
ارتش عراق در طول هشت سال دفاع مقدس، خانه و زندگی مردم گیلانغرب را نابود کرد و با وجود جمعیت کم این شهر، بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم شهر، شهید و جانباز و مفقودالاثر شدند. به پاسداشت حماسه مردم گیلانغرب که هم در جنگ تحمیلی شجاعانه جنگیدند و از دیار خود دفاع کردند و هم در پشت جبهه به یاری رزمندگان میشتافتند، گیلانغرب را دومین شهر مقاوم کشور انتخاب کردهاند.»
نظر شما