تکبیری که به یاری رزمندگان آمد

«بچه‌ها با دیدن درب و داغون شدن تانک‌های دشمن، صدای الله‌اکبرشان بلندتر و بلندتر شد و طولی نکشید که کل سازمان عراقی‌ها به هم ریخت و مجبور به ترک میدان نبرد شدند. آن تکبیرهای بلند و صادقانه، جلوی یکی از پاتک‌های شدید عراق را گرفت و باعث تثبیت جزیره مجنون شد.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، «خیبر» نخستین عملیات آبی-خاکی ایران در جنگ تحمیلی بود که با همکاری سپاه و ارتش موجب بازپس‌گیری خاک ایران از بعثی‌ها شد. در این عملیات که سوم اسفندماه سال ۱۳۶۲ آغاز شد و تا اواخر اسفندماه به طول کشید، رزمندگان ایرانی توانستند جبهه جدیدی را در نیزارهای هویزه باز کنند و به بیابان‌های عراق راه یابند.

پاسدار جانباز حاج جلال قربانی، رزمنده گردان امام حسین (ع) لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب خاطره‌ای از عملیات خیبر را روایت می‌کند:

در عملیات خیبر عراق طی یک شب یک‌میلیون‌ودویست‌هزار گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا به جزیره مجنون ریخت. در این جزیره، دژهایی به صورت مصنوعی برای بهره‌برداری از منافع نفتی درست شده بود. در آنجا دژی به ارتفاع تقریباً هفت متر و به عرض ۲۰ متر بود که رزمندگانی پشت آن موضع گرفته بودند و یک قسمت هم نزدیک چاه‌های نفتی بودند، چهار طرفش دژ بود و آب هم نداشت. از دژ سمت راست تا دژ سمت چپ حدود ۴۰۰ متری بود ما آنجا موضع گرفته بودیم و در روبه‌رو هم عراقی‌ها بودند. فاصله کانال ما تا خاکریز عراقی‌ها هم کمتر از ۳۰۰ متر بود.

خاطره‌ای که می‌خواهم تعریف کنم، درباره قدرت تکبیر است، شاید دقت کرده باشید که در راهپیمایی‌های متعدد، همه تکبیر می‌گویند، "الله اکبر" من قدرت الله‌اکبر را در یک پاتک عراق دیدم. یک روز صبح ارتش عراق، تانک‌های خود را آرایش داد و به طرف کانال هدایت کرد.

طبق روال، ما گمان کردیم که عراق پاتک می‌زند. سلاح‌هایی که در دست داشتیم انفرادی، کلاشینکف، تیربار و آرپی‌جی هفت و یک قبضه خمپاره ۶۰ هم در خاکریز بود. تانک‌های عراقی زیاد جلو نیامدند و شروع به انجام مانور کردند و بچه‌های ما هم شروع به تیراندازی کردند، اما حمله و پیشروی عراقی‌ها بسیار مشکوک بود. این عمل تقریباً یک ربع تا ۲۰ دقیقه طول کشید و عراقی‌ها دوباره به مواضع خود بازگشتند.

بعد از حدود یک ساعت دوباره عراق تانک‌ها و نفربرها را به راه انداخت و دوباره تظاهر به پاتک کرد، اما این بار آتش خیلی شدیدی را به روی خط ریخت، دوباره نیروهای ما تیراندازی کردند. متأسفانه از یک مورد غافل بودیم، اینکه مهمات سلاح‌هایمان رو به اتمام است. به جزیره هم در تاریکی شب، مهمات و غذا و آب می‌آمد. بعد از ظهر حدود ساعت دو بود که عراقی‌ها دوباره از خاکریز به این طرف آمدند، اما این بار آرایششان کاملاً هجومی بود. خلاصه بار سوم پاتک کاملشان را زدند و ما هم با کمترین مهمات باقی‌مانده شروع به شلیک کردیم.

خود من وقتی می‌خواستم تیربار یا کلاش بزنم، خاک را زیرورو می‌کردم و یک گلوله پیدا می‌کردم و در کلاش می‌انداختم و تیراندازی می‌کردم. اوضاع طوری وخیم شد که یکی از تانک‌ها روی کانال آمد.

مجتبی نبی‌لو خود آرپی‌جی‌زن نبود، اما یک آرپی‌جی با سه تا موشک پیدا کرده بود، از کانال خارج شد و تقریباً ۱۰ متری جلوتر از کانال رفت. نخستین موشک را به طرف یک تانک شلیک کرد، از بالای تانک رد شد. خواست دومین موشک را هدف‌گیری کند که یک‌دفعه رگباری به طرفش شلیک شد و از ناحیه شکم سه تا گلوله خورد. دو نفر از بچه‌ها با داد و فریاد دویدند و او را سریع آوردند و به داخل کانال انداختند.

یک لحظه دیدم یکی از بچه‌ها از خاکریز دوان‌دوان به طرف کانال آمد، آنجا طوری بود که عراقی‌ها نفرات را با موشک ماروتکا می‌زدند. آن بسیجی آمد و گفت: سردار اشتری می‌گوید: سلاح‌ها را زمین بگذارید و همه یک صدا تکبیر بگویید. من هم با شوخی گفتم: ما اصلاً مهمات نداریم که سلاح‌هایمان را زمین بگذاریم.

با بی‌سیم شمارش کردند یک، دو، سه و همه رزمندگان یک صدا و بلند الله‌اکبر گفتند. هر بار که الله‌اکبر گفته می‌شد، بعدی با صوت بلندتر گفته می‌شد. همه بچه‌ها با عمق وجود، گویی با تک‌تک سلول‌های وجودشان تکبیر می‌گفتند. در اطراف خط هم آب بود و رفلکس صدا زیادتر می‌شد.

نمی‌دانم چه‌طور شد که در یک لحظه دو دستگاه از تانک‌های پیشرو عراقی از مسیر درآمدند و به صورت اریب به هم برخورد کردند و همان‌جا ماندند، یک تانک هم آمد، از آن‌ها عبور کرد و به طرف ما آمد، اما روی مین رفت (این مین‌ها را بچه‌های گردان شبانه در زمین کاشته بودند.) تانک منهدم شد و با انهدام آن کل آرایش قشون دشمن به هم خورد، طوری که حتی از نفراتشان چند نفری زیرشنی تانک‌ها ماندند.

ما هم فقط به صحنه نبرد نگاه می‌کردیم و با صدایی بسیار بلند الله‌اکبر می‌گفتیم، بچه‌ها با دیدن درب و داغون شدن تانک‌های دشمن، صدای الله‌اکبرشان بلندتر و بلندتر شد و طولی هم نکشید که کل سازمان عراقی‌ها به هم ریخت و مجبور به ترک میدان نبرد شدند. آن تکبیرهای بلند و صادقانه جلوی یکی از پاتک‌های شدید عراق را گرفت و باعث تثبیت جزیره مجنون شد.

کد خبر 645141

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.