به گزارش خبرنگار ایمنا، رد دغدغههای ذهن خلاق و هنرمندانهاش را که میگیریم، میرسیم به آثاری که پر است از داستانهای پر رمز و راز که نتیجه مطالعات و مشاهداتش بر احوال کسانی است که میخواسته گوشهای از آنچه را که برایشان رخ داده است، به تصویر بکشد. مریم علیمحمدی، این بار از دو اثر جدیدش میگوید؛ اثرهایی که تصویرگر روزهایی است که بر این ملت گذشته است، ملتی که برای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی جنگید تا بتواند در بیستودوم بهمن ۵۷ پیروزی را در آغوش بکشد.
این هنرمند نقاش اصفهانی پیرامون خلق دو اثر جدیدش با نامهای قصر آزادی و قفس با خبرنگار ایمنا به گفتوگو نشسته است.
از ایدهپردازی تا خلق اثر، چه مراحلی پشت سر گذاشته شد؟
تابلوی اول با نام تابلوی «قصر آزادی» در مورد زندان کمیته مشترک و شکنجههایی است که توسط ساواک در رابطه با زندانیان سیاسی زمان پهلوی انجام میگرفت. این اثر به سبک سورئال کار شده که در حقیقت حالتی بین خواب و بیداری و یا تخیلات را به تصویر میکشد. تصویر دختربچه در نمای پشت تابلو برگرفته از کودکیهای من است و همینطور برای تصویر دست زن هم از دست خودم استفاده کردم. در این تصویر دست زن جلوی چشم دختربچه را گرفته است تا شاهد شکنجه زندانیان سیاسی نباشد.
چرا رنگهای سرد در این اثر اینقدر نمود پیدا کرده است؟
به طور کلی هدفم این بود که نمای سرد و یخی زندان را به تصویر بکشم که برای این کار از رنگهای سرد و خنثی استفاده کردم. اگر دقت کنید در قسمت پایین تابلو با استفاده از رنگهای سفید و تیره سعی شده است که حالتی شبیه یخ اجرا شود، به این دلیل که هم نمایی از سرد و سنگین بودن این فضا باشد و هم اینکه عنصر یخ ناپایدار است و استفاده از آن به این معنی است که زندان یک زندان یخی بوده که عمرش تمام شده و در حال آب شدن و از بین رفتن است.
چرا در این اثر میلههای زندان شبیه قطرههای به هم پیوسته دیده میشود؟
در این اثر سعی کردم میلههای زندان را به صورت قطرههای خون نشان دهم. اگر دقت کنید این لکهها جایی شبیه اشک شده است، بهخصوص اشکی که از صورت دختربچه میچکد و این اشک میرسد به بخشی که صورت زندانی کار شده است. حالتی شبیه آب شدن شمع که سه کار در نقاشی انجام میدهد، میلههای زندان، اشک و خون. درواقع میخواستم نشان دهم که ساختار زندان شبیه خون است و تصویر آن فرد اسیر و زندانی شبیه شمعی است که در پایان کار در حال آب شدن است. در قسمت پایین همین تابلو هم تصویری از شکنجه ساواک بر زندانیان سیاسی دیده میشود.
درخصوص انتخاب دختربچه و فرم دستهای این دختر بگویید؟
حالت دختربچه و فرم دستهایش شبیه این است که هم میلههای زندان را نگه داشته است و هم اینکه میخواهد دستی را که جلوی صورتش را گرفته، بردارد. میلهای که در قسمت پایینی انگشتهای دختربچه قرار دارد همچنین معلق بودن دستهایش، سعی دختر را نشان میدهد برای برداشتن دست از جلوی چشمهایش تا حقیقت را ببیند. من در این کار هر دو مورد مدنظرم بود و سعی کردم هر دو نگاه را به تصویر دربیاورم.
چرا در این اثر، تصویر خودتان را کار کردید؟
یک تصویر فرضی هم میشد کار کرد، اما از آنجا که من در مورد این موضوع تعدادی مستند دیدم و کتاب خواندم درواقع با یک بینش کافی این کار را انجام دادم.
در مجموع هدف از اثر زندان قصر چه بود؟
تلاشم بر این بوده که مخوف بودن معماری زندان که از نکات مهم در عذاب دادن افراد بود را به صورت دورانی و استوانهای و تراکم میلهای نشان بدهم که در آن شرایط هیچ راه فراری وجود نداشت و در واقع بیشتر میخواستم زندانی که درون ذهن هر فردی وجود دارد و انسان مدام درگیر فهمیدن نکات مبهم ذهنش است را نشان دهم.
به تابلوی دوم بپردازیم، موضوع آن چیست؟
تابلوی دوم «قفس» نام دارد و تصویر زنی است که گرفتار شده است و در سلولی که همراه با وحشت و ترس از یک سری وقایع که نمیداند چه اتفاقاتی انتظارش را میکشد، زندانی است. در این اثر ترکیب رنگهای کار شده، رنگهای تیره با سیاه و سفید و جاهایی هم قرمز و آبی است. فضا، فضای رعب وحشت و سبک کار هم اکسپرسیونیسم است. در واقع این سبک، سبکی است برای بیان موارد اعتراضی و خشم و حالتهای هیجانی که انسان دارد.
در مورد فضای کار بیشتر توضیح دهید؟
تصویر از دریچه سلول است و نمیخواستم تصویر چندان واضحی باشد. بیشتر دنبال این بودم که مخاطب بتواند با قطرات خونی که کار شده است جنایاتی و شکنجههای ساواک بر زندانیان سیاسی که در این راهروها اتفاق میافتاده است را تصور کند.
چرا شخصیت اصلی این اثر را یک زن انتخاب کردید؟
به این علت که ما زنهایی داشتیم که با وجود داشتن فرزند و حتی چند فرزند، واقعاً مبارز بودند. شاید یک مادر فقط میتواند متوجه شود که دور از فرزند بودن آن هم به مدت نامعلوم یعنی چه… و بیشک تابلو در نشان دادن رنج و نگرانی ناشی از دوری یک مادر از فرزند آن هم در اسارت و زندان بسیار ناتوان است.
چهطور مواردی که مدنظرتان بود را در این اثر نشان دادید؟
اگر دقت کنید داخل چشم آن زن، راهرویی شبیه راهروهای زندان است و درهایی داخل خود راهرو است و همینطور نورهایی که داخل چشم دیده میشود. زن افتاده شبیه چراغهای راهرو است، در حقیقت میخواستم که با این موارد احوال زندانیان سیاسی در زمان شاه در فضای تاریک و تنگ سلول را به تصویر بکشم. با نشان دادن تراکم سلولها این قصد را داشتم که نشان دهم چه میزان آمار زندانیها بالا بوده و با ترسیم چهرهای استخوانی زن، سعی کردم تمرکزم روی چشم باشد البته قسمتهای دیگر را هم کار کردم که حالت ابهامی برای مخاطب وجود نداشته باشد.
برای این منظور شخصیت مدنظر شما که بود؟
از جمله کسانی که داستان زندگی و مبارزات آنها برای من جالب بود طاهره سجادی و مرضیه دباغ بودند که خاطراتشان را خواندم و مستندهای مربوط به هر دو را دیدم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، بهخصوص خانم دباغ که دخترشان هم به همراه خودشان در زندان بود و من نمیدانستم چطور میشود یک لحظه از نگرانیهای آنها را نشان داد. به نظرم این دو نفر ابر قهرمانهایی هستند از لحاظ مقاومت و عقیده چراکه در راهی که در آن قرار داشتند، بسیار راسخ بودند.
نظر شما